نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: بستان شهري كه هميشه در خاطره ها مي ماند

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض بستان شهري كه هميشه در خاطره ها مي ماند






    ناحيه غربى شهر بستان بصورت نيم كمربند بوسيله يكى از دو شاخه نهر سابله احاطه شده است و بطرف جنوب شهر ادامه مى يابد كناره شمالى آن قسمت خاكريز بلند و چندين بناى مخروب داشت توانستيم انبارهاى موقت مهمات خود را در آنجا قرار بدهيم كه نسبتا جاى امن و دو از تيررس ‍ دشمن بود از صبح روز جمعه حركت ما از مواضع موقتى پرسنل و انبار مهمات و تداركات بطرف خط چذابه شروع شد اين قسمت نره سابله يك پل ضعيف و كم دوام داشت و عبور ادوات زرهى و مكانيزه مقدور نبود بناچار از داخل نهر كه معبرى مطمئن بود عبور كرديم از همين نقطه جاده آسفالت و باريك فكه شروع ميشد كه قسمت جنوبى آن باتلاقهاى سعديه و قسمت شمالى آن تپه هاى نبا كه ادامه اش تا طلائيه كشيده ميشد پس از يك كيلومتر به يك سه راهى ميرسيديم كه از آن جاده خاكى فرعى بطرف شمال و پشت تپه ها ادامه داشت و موازى آن جاده آبرفتى نسبتا عميق وجود داشت كه آن آبرفت از نظر استتار و تجهيز نيرو و گرفتن آمار و بازديدهاى استعدادى جاى مناسبى بود كه اكثرا كارهاى ادغام نيرو يا تعين خطوط نيرو يا تعويض پرسنل خط از همان آبرفت صورت ميگرفت و تا خاكريز دفاعى و سنگرها دحدود پانصد متر فاصله داشت كه يكان رزمى ما آن روز را پشت تپه هاى نبا استقرار يافت و موضع موقتى ديگر كه كاملا تماس با دشمن داشتيم تشكيل داديم فاصله نيروى خودى با دشمن همان تپه ها بود كه بصورت سلسله بهم متصل بودند در قسمت غربى تپه ها يعنى بين تپه ها و جاده آسفالت فكه كه مماس با باتلاقها بود مواضع دشمن قرار داشت و روى تپه ها و پشت تپه ها نيروى خودى موضع گرفته بودند.

    خاكريز و محل تعويض نيروى ما بان تپه ها مربوط نبود بلكه همان قسمت روبروى شهر بستان كه مستقيما به فكه ميرفت و روى جاده آسفالت فكه بود همانجا محل تعويض و موضع رزمى ما بود اما بخاطر اينكه بيست و چهار ساعت در تماس دشمن بوه و شناسائى كامل خطوط و فاصله و تحكيم مواضع دشمن و اطلاع از استعداد و توان رزمى دشمن داشته باشيم بهترين محل براى اين منطور پشت همان تپه ها بود كه لا اقل از ديد و تير مستقيم دشمن محفوظ بود كه همان روز پس از استقرار و تحكيم موضع موضع نسبتا مناسب چندين بار جهت شناسائى از روى تپه هاى مابين عبور كرده و بحالت رويت و ديد بدون سلاح يعنى با چشم غير مسلح تمامى مواضع و سنگرها و ادوات جنگى دشمن را مشاهده ميكرديم بهترين شناسائى صبح زود طلوع فجر روز بعد بود كه هنگام تاريكى از خط الراس ‍ جغرافيائى تپه ها بطرف دشمن سرازير و حدود پنجاه الى صد متر جلوتر در انتها شيارهاى تپه ها چند سنگر انفرادى بسيار كوچك و كاملا استتار يافته كه هر كدام از همديگر ده الى بيست متر فاصله داشتند و مربوط به نفرات شناسائى نيروهاى خودى بودند البته اين قسمت يعنى تپه ها از اول تا به اخر دست بچه هاى پرتوان و غيرتمند سپاه پاسداران بود كه چندين نوبت شناسائى را ما انجام داديم فرماندهان همان قسمت دقيقا همكارى و راهنمائى مى نمودند و آن تعداد شناسائى كننده ها در قسمت مشرف دشمن نيز از پرسنل نيروى سپاه بودند.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر

    نرگس منتظر (06-01-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : بستان شهري كه هميشه در خاطره ها مي ماند

    صبح اول وقت بكنار آنها رسيديم كه از ديدن ما بسيار خوشحال و مسرور شدند اما از يك نظر نگران و مضطرب بودند كه مبادا حركت شما را ببنند و صداى را بشنوند و اين محل را زير آتش سنگين و مستقيم قرار خواهند داد لكن ما كه شش نفر بوديم با تمام رعايت اختفاء و استتار و سكوت حدود يكساعت كه هوا روشن شد و همه چيز بوضوح مشاهده ميگرديد و همه صداها را كاملا مى شنيديم در كنار ايثارگران و جوانمردان و دليران ميدان رزم به شناسايى خود ادامه داديم .

    طورى فاصله نزديك بود كه صداى دو نقر هم سنگر دشمن با هم صحبت مى كردند من كه بزبان عربى كاملا مطلع بودم مذاكره آنان را شنيده مى فهميدم و خاكريز و سنگرها و تانكرهاى آب و ادوات زرهى و فاصله سنگرهاى آنان را يا هر مطلب لازم به يك فرمانده و رزمنده در آنجا دستگير و فراهم بود بويژه اين نكته كه ما داشتيم شناسائى ميكرديم از يك نظر خيلى قابل اهميت بود آن نكته اين است كه يك فرمانده با فرماندهان زير دست و مسئولين ركن 2 بتواند برود جائى كه از آنجا پشت خاكريز دشمن را واضحا ببيند و آنچه كه در پشت خاكريز دشمن است مشاهده نمايد و راهها و قسمت هاى مين گذارى شده جلو خاكريز دشمن را تشخيص بدهد بسيار مهم است و اين شناسائى كه ما انجام داديم چنين حالت را داشت بدليل اينكه امتداد تپه ها كه در اختيار ايثارگران سپاه بود از قسمت شمالى منطقه به طرف پشت مواضع دشمن كشيده ميشد و مواضع دشمن در روبروى شهرستان جلوتر بوده در نتيجه هر كسى مى توانست از ناحيه شمالى منطقه كه همان سلسله تپه هاى نباء بود شناسائى بنمايد درست مثل اينكه به پشت خاكريز دشمن رفته و همه چيز را مى ديديم و بعضى از مذاكرات را مى شنيديم كه شناسائى خيلى مفيد صورت گرفت كه پس از يكساعت مراجعت كرديم اما در آن برهه از زمان صبح اكثرا قريب به اتفاق نيروى دشمن در خواب بودند در طول مدت رزم از اول تا بآخر اين تجربه بسيار خوبى براى ما شده بود كه بهترين اوقات شناسائى همان طلوع فجر و قبل از بالا آمدن آفتاب چون در آن وقت اكثرا 80 بلكه بيشتر نيروى دشمن در خواب بودند.

    ما كه از خط الراءس جغرافيائى تپه ها سرازير به سمت پشت شديم ديديم تمامى نيروها و بخصوص فرماندهان مواضع در خط الراءس نظامى با اضطراب منتظر ما هستند و آماده عكس العمل دشمن مى باشند كه در صورت كشف شناسائى جوابگوى آنان شوند كه ما بتوانيم زير آتش راه برگشت داشته باشيم و به چنگال دشمن نيافيتم و ما را با گرمى باغوش ‍ كشيدند و بنام دلاوران قشون اسلام ياد آور شدند يك نكته عجيب و حيرت آور در اين محل حاكم بود البته در تمامى جبهه ها حالت چنين بود لكن در اين محل بيشتر و واضح تر احساس مى گرديد آن نكته اين است از تپه ها آرام به پشت فرود آمديم كه ميرفتيم به داخل يكان خود و تشريح موارد تعويض ‍ در غروب همان روز در پايئن تپه ها در حال حركت چندين پتوى گسترده را ديدم فى البدايه بنظرم رسيد تداركات يا مهمات يا لوازم ديگر هستند كه پتو روى آنها كشيده اند كه يكى از پتوها را بلند كردم ديدم جنازه دو شهيد روبروى همديگر زير پتو آغشته بخون شده و متلاشى در آغشته بخون الوان خويش خفته و آراميده اند و فرماندهان كه همراه ما بوده و راهنمائى ميكردند گفتند از بهترين ياران ما بودند كه ديشب در زير آتش تهيه سنگين دشمن در حالت جابجائى نفرات مقدم شناسائى بشهادت رسيده اند كه اكنون آمبولانس مى آيد و تخليه مى نمايد و لكن با آن همه شهيد روحيه تمامى آن قسمت چنان بالا بود كه هرگز خللى بروحيه شان وارد نگشته است و مى گفتند درست است كه در زير پتو آراميده اند اما به ما مى نگرند و نظاره گر تلاش و اعمال ما هستند و با بى زبانى مى گويند همرزمان ما رفتيم لكن سنگرها را خالى نكنيد و قدمى از خاك مقدس وطن عقب ننشينيد تا پيروزى حق احساس خستگى ننمائيد نام اين جوانمردان و دليران در تاريخ هميشه ثبت و باقى است كه با خون خود طراوت سبزه وطن را آبيارى كرده و ميهن را پيوسته بحالت درخشان نگهداشته اند.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر

    نرگس منتظر (06-01-2012)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi