▐♣☼♣ ▐تجربه مردن ، تلنگر چگونه زيستن ▐♣☼♣ ▐
تصویر بردار راضی نشد که داخل قبر بخوابه .
برای برداشت سکانس آخر فیلم ، باید می رفتم داخل قبر .
قبل از ورود به قبر آخرین هماهنگی ها رو انجام دادیم .
قرار شد مُلـَقِّـن ( کسی که به مرده جملات تلقین رو می خونه ) بیاد
و تلقین رو بخونه و بعدش هم سنگ های قبر رو ( لحد ) رو بچینند .
قرار نبود که کات بزنیم و باید این پلان رو یه تیک می گرفیتم .
کارها انجام شد .
رفتم داخل قبر خوابیدم . دوربین رو هم به من دادند .
دوربین رو روی دوشم گذاشتم .
سه ، دو ، یک
دوربین ! رفت
صدا ! رفت
ملقن شروع به خواندن کرد
اسمع افهم یا حمید بن اصغر
فهل انت علی العهد الذی فارقنتا علیه
من شهادة ان لا اله الا الله
نمی دانم چه حسی بود که واقعا احساس کردم مُـردَه ام .
دوربین رو دوشم ثابت بود .
با چشمانی نا امید به چشمان مُلـَقِّن ، چشم دوخته بودم .
تلقین به اتمام رسید
گفت : خانواده ی حمید ( شخص متوفی ) بیان
و آخرین وداع رو با عزیزشون داشته باشند .
وای از اون حس عجیب و غریب
تا او اونروز تجربش نکرده بودم .
خانواده آمدند و فریاد زدند .
وداع غم انگیزی بود .
اگرچه فیلم بود ولی من خودم به شدت
تحت تاثیر قرار گرفته بودم .
وداع تموم شد .
لحد ها رو چیدند روی من تا آخرین لحد .
قبر تاریک تاریک شد.
دقیقا حس کردم که مُـردَه ام .
حس می کردم تمام دنیا روی سرم خراب شده .
آنچنان فشاری به قفسه ی سینه ام اومد که فریاد زدم :
کمک ...کمک
لحد ها رو بردارید.
بچه های گروه فکر کردند برای من اتفاقی افتاده .
سریع لحد ها رو برداشتند تا من بیام بیرون .
نمی دونم چه جوری شد و دوربین رو به کی دادم
و چه طور دستم رو گرفتند و از قبر بیرون آوردند .
فقط اینو می دونم که از شدت وحشت مرگ
و تجربه ی حسی جدید
دیگه هیچ توانی برام نمونده بود که از قبر بیام بیرون
بعدها وقتی فیلم پشت صحنه رو نگاه می کردم
دیدم دستم رو گرفتند و به زحمت از قبر کشیدند بیرون
و دیدم که به پهنای صورت در حال گریه هستم و اشک می ریزم
......
چند تا نکته :
1 – من خودم می دونستم داریم فیلم می سازیم
اما حسّ کوتاه شدن دستام از دنیا با چیدن لحدها ،
خیلی وحشت برانگیز بود .
2 – وقتی خانواده ی فرضی برای وداع اومدند ،
احساس می کردم دارم با پدر و مادر خودم وداع می کنم
و اینم خیلی حس وحشتناکی بود .
3 – وقتی قبر تاریک شد ، دیدم خودم هستم و خودم .
تنهای تنهاو این حس ّ ، از همه وحشت ها بالاتر بود
باید علاج این تنهایی را از همین الان شروع کنیم