نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نامه‌ های زنان حرمسرا به ناصرالدین ‌شاه + نقاشی انیس الدوله!

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض نامه‌ های زنان حرمسرا به ناصرالدین ‌شاه + نقاشی انیس الدوله!

    بسم الله الرحمان الرحیم


    در حرم هم از قبل، بین امینه اقدس و انیس الدوله، رقابت بود که البتهاین رقابت را در آخر انیس الدوله برد و شد ملکۀ ایران. باقی زن‌ها ماندنددر حرمسرا، دعاگو تا شاه از سفر برگردد. این نامه و تلگراف‌ها شرح فراقِزن‌های حرم و اهل حرم است به شاهِ در سفر.



    نقاشی های انیس الدوله در مسکو پیش از بازگشت به تهرانبه گزارش سایت گروه مجلات همشهری، تا قبل از سفر ناصرالدین به فرنگ،سفر شاهانه مختص شکار و جنگ بود اما ناصرالدین تنها چند جنگ مختصر کرد، ازشکار خسته شد و این سنت شاهانه را شکست.
    سفر ناصرالدین در دورۀ آداب دیپلماتیک بود. مشکل این نبود که ایران آن روزاین آداب را نمی‌دانست، بالاخره رنگ‌های پرچم را می‌شد یک ترتیبی برایشقایل شد و شیر و خورشیدش هم که از قبل بود، به مطرب‌های همراه هم می‌شدگفت یک چیزی همین جور دلی بزنند ولی ملکه داشتن دیگر گرفتاری بود. ازابتدای قصدِ سفر، این انتخابِ ملکه، دردِ شاه و اطرافیان بود، در حرم هماز قبل، بین امینه اقدس و انیس الدوله، رقابت بود که البته این رقابت رادر آخر انیس الدوله برد و شد ملکۀ ایران. باقی زن‌ها ماندند در حرمسرا،دعاگو تا شاه از سفر برگردد. این نامه و تلگراف‌ها شرح فراقِ زن‌های حرم واهل حرم است به شاهِ در سفر.

    تلگراف مهدعلیا به ناصرالدین شاه

    جواب حسب الامر به حضور مبارک عرضه می‌دارد
    از سلامتی وجود مبارک در ورود رشت تلگراف شده بود، شکر خدا را بجا آوردیم.احوال من و شاهزادگان و جمیع اهالی حرم الحمدلله خوب است. خبر تازه کهقابل عرض باشد نیست. دو روز است به جهت دعاگویی نشستن کشتی به حضرتعبدالعظیم آمده‌ام، ان شاءالله دعای بی ریای من اجابت خواهد بود. خداونددر همه جا حافظ آن وجود پاک هست، ان شاءالله.
    مهدعلیا۱۲ شهر ربیع الاول

    نامۀ مهدعلیا به ناصرالدین شاه
    هو
    قربانت شوم تصدقت گردم
    ان‌شاءالله امروز صبح چهارشنبه تلگراف سلامتی وجود مبارک رسید، در حقیقتعید مبارک شد، از احوالات بخواهید، امروز عید حرمها را به ناهار دربالاخانۀ شمس الدوله مهمانی کردم، الان از ناهار فارغ شده نشسته‌ایم،به‌جز دعای دولت شما کاری نیست، وردِ زبان همه شب و روز همه‌مان است.احوالِ جمیع حرم‌ها خوب است ولی از دوری حضور مبارک همه کاهیده و افسردههستند. من هم هر روز می‌آیم اینها را مثل بچه بازی می‌دهم ولی تاثیریندارد، درد خودم از همۀ اینها بالاتر است، شب و روز بجز اشک چشم کار دیگرندارم، ببینید چه خبر است که هر کاری می‌کنم شیرازی کوچکه خنده کند، ممکننمی‌شود. خداوند عالم ان‌شاءالله وجود مبارک شما را از جمیع بلیات حفظکند. این روزها دیگر رسیدن انزلی و نشستن دریا نزدیک است، همه را به گرفتنختم و دعا مشغولم، ان‌شاءالله به شما خوش خواهد گذشت از تماشاها وسیاحت‌ها ولی ان‌شاءالله به فراموشخانه تشریف نخواهید برد، اگر ببرید شیرهشت ماه داده را حلال نخواهم کرد. ان‌شاءالله فراموش نخواهید کرد. قربانتشوم احوال …. خان با بچه‌هایش الحمدالله خوب است. همیشه ماچش می‌کنم.احوال …. خوب است همان اتاق …… نشسته است درس می‌خواند گاهی با شاهزاده‌هابازی می‌کند. ان‌شاءالله روزی باشد که مژدۀ تشریف آوردن پادشاه را باتلگراف بشنویم، قربانت شوم، دست‌بند مرا فراموش نفرمایید. خداوند جان مرابه قربان شما بکند. ان‌شاءالله.
    مهدعلیا

    قبل از سفرِ شاه یکی از مقربان ناصرالدین ببری‌خان بود. گربه‌ایآلاپلنگی که وسیله‌ای بود برای تقرب به سلطان. در غیاب شاه هم زن‌های حرمبا تر و خشک کردن ببری‌خان سعی می‌کردند خودشان را در دل او جا کنند.

    نامۀ یکی از زنان حرم به ناصرالدین شاه
    تصدق وجود مبارکت شوم
    از احوالات کمینه بخواهید بعد از لطف خداوند و از تصدق فرق همایونالحمدلله سلامت هستم و از گرمای تهران جان در بُردم. قبلۀ عالم مرخصفرموده بروم اقدسیه، بعد فکر کردم مبادا مردم دربارۀ بنده حرف کم زیادیبزنند باعث تلف آبروی من باشد، ترک اقدسیه را کردم، گرما را خوردم،الحمدلله گرما هم تمام شد، حالا شب و روز خودم را نمی‌دانم، از شوق ذوقیکه دارم قبلۀ عالم تشریف فرما می‌شود. ان‌شاءالله روزی باشد به سلامت موکبهمایون تشریف فرما شود، به زیارت خاک پای همایون مشرف شوم. زمین را سجدهنمایم. شکرانه خداوند را بجا آورم. عرض دیگر قبله عالم نمی‌داند کمینهامسال چقدر غصه دربارۀ ببری خوردم، یک روز دستش باد کرد، نشستم گریه کردم،دوا درمان کردم خوب شد. یک دفعه دیگر یک دانه دندانش افتاد باز گریه کردم.آن وقت به خاطر کمینه آمد، بارها قبله عالم می‌فرمود سر سفره ببری خان …..من است حالا درستش کردند، شد. دیگر روز که می‌شد ببری خان بغلم بود،هرگوشه خنک بود او را می‌بردم، مبادا گرما صدمه بخورد، حالا خوب چاق شدهاست. ان‌شاءالله مراجعت فرمودید باز هم ببری خان سر شما را گرم می‌کند هرگاه بخواهید بدانید در چکار هستم، عکس خانه را درست می‌کنم، ببری خان که….. دندان افتاده است، پیش من است، ان‌شاءالله از در دولت که وارد شدید….. دندان افتاده روی شانه من است. خاک پای مبارک را می‌بوسم. دیگر آرزوییندارم و یک سرداری پیشکش ارسال خدمت شد. چون عادت موران است ران ملخی نزدسلیمان برند، ان‌شاءالله قبول می‌فرمایید. فیل غوز را فرستادم قبلۀ عالماحوالپرسی بکند تعریف نماید، قدری خنده بکنید، جواب عریضه را التفاتفرمایید. ذوق نمایم. باقی عمرکم طویل عدوکم دلیل.
    غیرت شاهی طاقتِ شاه را طاق کرد. زنِ آفتاب مهتاب ندیدۀ حرم بایستی درمجالس می‌آمد و با مردانِ نامحرم همراهی می‌کرد، همین شد که شاهانیس‌الدوله را برگرداند ایران و باقی سفرش را تنها رفت. انیس الدوله همشد دست به دعایِ شاه در سفر.

    تلگراف انیس الدوله به ناصرالدین شاه
    بادکوبه
    از نیاوران به حضور مبارک اعلیحضرت قدرقدرت شاهنشاه روحنافداه عرض می شود؛از مژدۀ سلامتی وجود مبارک تشکر نمودم، خاصه باری ورود به انزلی. به اینمژده گر جان فشانم رواست. زبان کمینه عاجز است به شکرانۀ این نعمت.نمی‌داند چگونه شکرگزاری نماید که سزاوار خداوند یگانه باشد. الحمدللهکمینه هم با همراهان نهایت صحت را داریم، هیچ یکی را تکسری نیست. کمینه هماز دیر آمدن تلگراف مشوش بود، حالا آسوده شدم، خاطرمبارک از هر بابت آسودهباشد.
    انیس الدوله

    تلگراف امین اقدس به ناصرالدین شاه
    از التفات حضرت اقدس شهریاری روحنا فداه الحمدلله احوالم بسیار خوب است،از تشریف آوردن قبله عالم جان رفته دوباره به تن آمد و از این خوشحالیساعتی هزار مرتبه شکرانه خدا را به‌ جا می‌آورم. عکس قبله عالم رسید، قسمتشد، عکس علی حده که مرحمت فرموده بودید در روی صندلی در میان حیاط گذاشتم،خانم‌ها عصرها می‌آیند زیارت می‌کنند. ببری‌خان عرض بندگی می‌رساند. صبحتا شام مشغول درست کردن عکسخانه‌ خانه قبله عالم هستم.
    امین اقدس
    به تاریخ ۲۳ شهر رجب‌المرجب سنه ۱۲۹۰

    http://zamannews.ir/View.aspx?ID=891116085
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi