فرازهايى از توقيعات مقدّس حضرت بقية اللّه الاعظم عليه السلام
از کتاب کرامتهای حضرت مهدی علیه السلام
خون به جاى اشك
الَسَّلامُ عَلَيْكَ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِكَ الْمُخْلِصِ في وِلايَتِكَ الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللّهِ بِمَحَبَّتِكَ الْبَرىءِ مِنْ أَعْدائِكَ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِكَ مَقْرُوحٌ ودَمْعُهُ عِنْدَ ذِكْرِكَ مَسْفُوحٌ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزينِ الْوالِهِ الْمُسْتَكينِ، سَلامَ مَنْ لَوْ كانَ مَعَكَ بالطُّفُوفِ لَوَقاكَ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّيُوفِ، وَبَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَكَ لِلْحَتُوفِ وَجاهَدَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَنَصَرَكَ عَلى مَنْ بَغى عَلَيكَ، وَفَداكَ بِرُوحِهِ وَجَسَدِهِ وَمالِهِ وَوَلَدِهِ، وَرُوحُهُ لِرُوحِكَ فِداءٌ، وَأَهْلُهُ لاَِهْلِكَ وِقاءٌ.
فَلَئِنْ أَخَّرَتْني الدُّهُورُ، وَعاقَني عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ، وَلَمْ أَكُنْ لِمَنْ حارَبَكَ مُحارِباً وَلِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَداوَةَ مُناصِباً فَلاََنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَمَساءً وَلاََبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَيْكَ، وَتَأَسُّفاً عَلى ما دَهاكَ وَتَلَهُّفاً، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ، وغُصَّةِ الاْكْتِيابِ(1). (فرازى از زيارت ناحيه مقدسه)
سلام بر تو، سلام آن كسى كه به حرمتِ تو آشناست، و در ولايت و دوستىِ تو اخلاص مىورزد، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب مى جويد و از دشمنانت بيزار است; سلام كسى كه قلبش از مصيبت تو جريحه دار، و اشكش به هنگام ياد تو چونان سيل، جارى است; سلام كسى كه ـ در عزاى تو ـ دردمند و غمگين و سرگشته و بيچاره است;
سلام كسى كه اگر با تو در كربلا مى بود، با جانش در برابرِ تيزىِ شمشيرها از تو محافظت مى نمود، و نيمه جانش را در دفاع از تو به دست مرگ مى سپرد، و در پيشگاه تو جهاد مى كرد، و تو را عليه ستم كنندگانِ بر تو يارى مى داد و جان و تن و مال و فرزندش را فداى تو مى نمود، و جانش فداى جان تو و خانواده اش سپر بلاىِ اهل بيت تو مى بود. پس اگرچه زمانه مرا به تأخير انداخت و مقدّرات الهى مرا از يارىِ تو بازداشت و نبودم تا با آنان كه با تو جنگيدند بجنگم و با كسانى كه با تو دشمنى ورزيدند به ستيز برخيزم، در عوض، از روى حسرت و تأسّف و اندوه بر مصيبت هايى كه بر تو وارد شد، صبح و شام نالانم و به جاى اشك براى تو خون گريه مى كنم، تا زمانى كه از سوزِ مصيبت و گلوگيرى حزن و اندوه، زندگى ام به پايان رسد.
________________________
(1)«بحارالانوار»، علاّمه محمّد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج 98، ص 317.