❤ |
ویرایش توسط ناظرسایت : 22-05-2019 در ساعت 13:30
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
mashoo (21-01-2012), Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مليکه (21-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (20-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه عروج ملکوتی رهبر انقلاب اسلامی...
- ویژه نامه شهادت مظلومانه امام صادق علیه...
- عروج ملکوتی*ویژه نامه رحلت رهبرکبیر انقلاب...
- غریب الغربا{ویژه نامه شهادت مظلومانه آقا...
- ▌◄ويژه نامه سالروز ارتحال ملکوتي رهبر...
- ۩`✾` ۩ قبله اهل سجود{ویژه نامه شهادت...
- محمل نشین عرش کبریا {ویژه نامه وفات حضرت...
- قديمترين مآخذ تاريخى درباره حضرت رقيّه...
- غروب هفتمین فروغ امامت * ویژه نامه شهادت...
- ۩۞۩ ويژه نامه وفات جانگداز فاطمه معصومه (س)...
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مليکه (21-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (20-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
❤ |
آه از مـصیـبـت حـَـسـن و حـال مـضـطـرش
اَحـشــای پــاره پــاره و، قــلــب مــکــدرش
آن دردها کـه در دل غـمگین نهفتـه داشـت
و آن زهــرهـا کـه در جـگــر افـروخـت آذرش
آن طـعـنـهها کـه خورد ز دشمـن به زندگی
و آن تـیـرهـا کــه زد پـس مـردن بـه پـیکرش
یـک لـحظه ساغرش نشد از خون دل تهی
بــعــد شـهـــادت پـــــدر و فـــوت مــــادرش
الله اکـبـر از لــب آبـــی کــه نـیــمــه شـب
نـوشــیــد و سـر زد از جــگــر الله اکــبــرش
ز الـمـاس سوده، رنگ زمرد گـرفت، سیـم
یـاقـوت کرد جـَزع و چـو بــیـجـاده، گـوهـرش
آهـی کـشید و طشت طلب کرد و خون دل
در طـشت ریــخـت نـزد ستـمدیده خواهرش
زینب چو دید طشت پر از خون، فغان کشید
گـویـی بـه خـاطـر آمـد از آن طـشت دیگـرش
چـنـدان کـشیده آه کــه آتـش گـرفـت چـرخ
چندان گریست خون که گذشت آب از سرش
"ادیب الممالک فراهانی"امیری
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
mashoo (21-01-2012), Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (20-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
❤ |
آخر، غربت هم اندازهای دارد،
صبر هم حدی دارد،
غم هم...
آه! چه بگویم از غمهای بیکران تو ای پیشوای غریب!؟
گفتم: غریب؟
چه کنم که حروف، غیر از این توانی برای بیان حال تو ندارد؛
وگرنه کجا با یک کلمه میشود به عمق غربت تو رسید؟
حال تو را چه کسی جز خدای تو میداند؟
تو حتی در میان اهل خانه خود غریب بودی
و نگاه غمگینت را حتی از همسرت میپوشاندی.
دلت شده بود خانه دردهای نگفتنی.
جز به خواهرت، به چه کسی میتوانستی اعتماد کنی؛
آنگاه که ظرف طلب کردی برای فوران درد این سالها؟
سالها بود زهر در کام داشتی و دم برنمیآوردی.
سالها بود به هر بهانهای راه خانه مخفی مادر را پیش میگرفتی
و زائر شبانه اش بودی، دردت را به خاک او که نمیگفتی،
دیگر چه کسی میتوانست مرهم زخمهایت باشد؟
سالها بود حتی برای زیارت مزار جدت
باید از ازدحام نگاههای مرموز و پرکینه ای عبور میکردی
و خود میدانستی معنی آن نگاهها را.
سالها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی
و طاقت برایت شده بود لهجه هر مصیبتی.
با این حال، هر که از هر کجا بینصیب میماند،
راه خانه تو احاطه اش میکرد و ناگاه،
خود را جلوی دروازه کرامت تو میدید
و بی پروا طلب میکرد حاجتش را.
آخر میدانست کریمی و به این صفت از همه به جدت شبیه تری؛
حتی چهره نورانیات، همه را مسافر روزهای خوش مدینه با رسول میکرد.
از کوچه که میگذشتی، هر کس به بهانه ای در مسیر راهت می ایستاد
تا لحظه ای، جلوهای از بهشت را در سیمای ملکوتی تو ببیند
و تو با آن لبخند بی ریا و مهربانت به او سلام کنی؛
درست مثل جد بزرگوارت.
با این همه، تو در شهر خودت هم غریب بودی
و در خانه ات و در میان دوستان.
حالا چگونه میشود این همه غربت را
با یک کلمه تصویر کرد،
امام مظلوم و غریب ما،
یا حسن مجتبی علیه السلام !
سلام برتو و بر صبروکرامتت
سلام برتو ای غریب تر از غریب
بابی انت و امی ونفسی لک الفداء
یا کریم آل طاها
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
mashoo (21-01-2012), Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (20-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
❤ |
فعالیتهای فرهنگی ویژه شهادت کریم آل طاها
آقا امام حسن مجتبی علیه السلام
۞۩§۩۞ويژه نامه شهادت غريب مدينه٬مولاي کريمان٬امام حسن مجتبي(ع)۞۩§۩۞
۩ |♥|♥|♥| ۩ اشگ غم٬سرشگ قلم٬درسوگ مولاي کريمان۩ |♥|♥|♥| ۩
۩●^●۩ پیامک های تسلیت شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی(ع) * ۩●^●۩
۩ **۞**۩ گالري تصاوير با موضوع شهادت کريم اهل بيت (ع)۩ **۞**۩
✿✿✿ دانلود مداحی و روضه خوانی در سوگ امام حسن مجتبی (ع) ✿✿✿
๑۩✿ ŏ✿۩๑ پرتوی از زندگانی امام حسن مجتبی (ع) ๑۩✿ ŏ✿۩๑
۩•~.۩~•۩ انتظارات امام حسن مجتبی (ع) از شیعیان ۩•~.۩~•۩
llı. ۩✿۩.ıll بررسی دلائل صلح امام حسن مجتبی علیه السلام llı. ۩✿۩.ıll
پـرتـوى از سيـره و سيمـاى امـام حسن مجتبـى عليه السلام
▐✿ ◄--شکوه صبر--► ✿ ▐
ویرایش توسط ناظرسایت : 22-05-2019 در ساعت 13:32
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (20-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
❤ |
كودكی كه یك قوم را نجات داد
اشارهای به كرامات امام حسن مجتبی علیه السلام
حذیفة بن یمان نقل میكند كه روزی بر بلندای كوهی، درمجاورت پیامبر بودیم و امام حسن علیه السلام كه كودكی خردسال بود، با وقار و طمانینه در حال راه رفتن بود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان جبرئیل یهدیه و میكائیل یسدده و هو ولدی والطاهر من نفسی و ضلع من اضلاعی هذا سبطی و قرة عینی بابی هو; همانا جبرئیل او را همراهی میكند و میكائیل از او محافظت مینماید و او فرزند من و انسان پاكی از نفس من و عضوی از اعضأ من و فرزند دختر و نور چشم من است. پدرم فدای او باد.»
پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و ما هم ایستادیم، ایشان به امام حسن علیه السلام فرمود: «انت تفاحتی و انت حبیبی و مهجة قلبی; تو ثمره من و محبوب من و روح و روان منی.»
در این هنگام یك مرد اعرابی به سوی ما میآمد، حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: مردی به سوی شما میآید كه با كلامی تند با شما سخن میگوید و شما از او بیمناك میشوید. او سؤالهایی خواهد پرسید و در كلامش درشتی و تندی است.
اعرابی نزدیك شد و بدون اینكه سلام كند گفت: كدام یك از شما محمد است؟ گفتیم: چه میخواهی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند: «مهلا; آهسته [ای اعرابی].» او كه از این برخورد، پیامبر صلی الله علیه و آله را شناخت گفت: «یا محمد! لقد كنت ابغضك و لم ارك والآن فقد ازددت لك بغضا; ای محمد! درگذشته كینه تو را به دل داشتم ولی تو را ندیده بودم و الآن بغضم نسبت به تو بیشتر شد.»
پیامبر صلی الله علیه و آله تبسم كردند، ما خواستیم به اعرابی حمله كنیم كه آن حضرت با اشاره ما را منع فرمودند. اعرابی گفت: تو گمان میكنی پیامبری؟ نشانه و دلیل نبوت تو چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان احببت اخبرك عضو من اعضائی فیكون ذلك اوكد لبرهانی; اگر دوست داشته باشی عضوی از اعضأ من به تو خبر دهد تا برهانم كاملتر شود.»
اعرابی پرسید: مگر عضو میتواند سخن بگوید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نعم، یا حسن قم; آری، ای حسن! برخیز.» آن مرد امام حسن علیه السلام را به خاطر كودكیش، كوچك شمرد و گفت: پیامبر فرزند كوچكی را میآورد و بلند میكند تا با من تكلم كند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «انك ستجده عالما بما ترید; تو او را به آنچه اراده كردهای دانا خواهی یافت.» امام حسن علیه السلام شروع به تكلم كرد و فرمود: «مهلا یا اعرابی!
ما غبیا سألتَ وابن غبی بل فقیها اذن و انت الجهول فان تك قد جهلت فان عندی شفأ الجهل ما سال السؤول و بحرا لاتقسمه الدوالی تراثا كان اورثه الرسولآرام باش ای اعرابی! تو انسانی كند ذهن و فرزند شخص كند ذهن سؤال نكردی، بلكه از یك فقیه و دانشمند سؤال كردهای ; ولی تو جاهل و نادانی.
پس اگر تو نادانی، همانا شفای جهل تو نزد من است; زمانی كه سؤال كنندهای سؤال كند. دریای علمی نزد من است كه آن را با هیچ ظرفی نمیتوان تقسیم كرد و این ارثی است كه پیامبر صلی الله علیه و آله از خود به جای گذاشته است.»
سپس فرمودند: «لقد بسطت لسانك و عدوت طورك و خادعت نفسك غیر انك لاتبرح حتی تؤمن ان شأ الله; هر آینه زبانت را باز كردی و از حد خود فراتر رفتی و خود را فریفتی، ولی از اینجا نمیروی مگر اینكه ایمان میآوری، اگر خدا بخواهد.»
بعد از آن، امام علیه السلام جزء به جزء وقایعی را كه برای او اتفاق افتاده بود، بیان كرد و فرمود: «شما درمیان قومتان اجتماع كردید وگمان كردید كه پیامبر صلی الله علیه و آله فرزندی ندارد و عرب هم از او بیزار است، لذا خون خواهی ندارد و تو خواستی او را بكشی و نیزهات را برداشتی، ولی راه بر تو سختشد، در عین حال از تصمیم خود منصرف نشدی و در حال ترس و واهمه به سوی ما آمدی. من به تو از سفرت خبر میدهم كه در شبی صاف و بدون ابر خارج شدی، ناگهان باد شدیدی وزیدن گرفت و تاریكی شب بیشتر شد و باران شروع به باریدن كرد و تو با دلتنگی تمام باقی ماندی و ستارهای در آسمان نمیدیدی تا بواسطه آن راه را پیدا كنی....»
مرد عرب با تعجب گفت: «من این قلت یا غلام هذا، كانك كشفت عن سوید قلبی و لقد كنت كانك شاهدتنی و ما خفی علیك شیء من امری و كانه علم الغیب; ای كودك! این خبرها را از كجا گفتی؟ تو از تاریكی و سیاهی قلب من پرده برداشتی، گویا تو مرا نظاره كرده بودی و از حالات من چیزی بر تو مخفی نیست; چنان كه گویی این علم غیب است.»
سپس آن مرد به دست امام حسن علیه السلام مسلمان شد و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مقداری قرآن به او آموخت و او از پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه گرفت و به سوی قوم و قبیله خود بازگشت و عدهای را به دین اسلام وارد كرد.
بعد از آن، هر موقع كه امام حسن علیه السلام را میدیدند، خطاب به ایشان میگفتند: «لقد اعطی مالم یعط احد من الناس; همانا به امام حسن علیه السلام نعمتی عطا شده كه به احدی داده نشده است.»
Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (21-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
❤ |
من از خدا پسر میخواهم
اشارهای به كرامات امام حسن مجتبی علیه السلام
در سفری امام حسن علیه السلام با پای پیاده به سوی مكه حركت میكرد. در میانه راه پای مبارك آن حضرت ورم نمود و شخصی به ایشان عرض كرد: «لو ركبت لیسكن عنك هذا الورم; ای كاش سوار مركب میشدید تا این ورم [پای] شما تسكین پیدا كند.» امام علیه السلام فرمودند: «كلا و لكنا اذا اتینا المنزل فانه یستقبلنا اسود معه دهن یصلح لهذا الورم فاشتروا منه و لاتماسكوه; هرگز! [سوار بر مركب نمیشوم] و لكن وقتی به منزلگاه [بعدی] رسیدیم، شخص سیاه پوستی نزد ما میآید كه روغنی دارد و برای [درمان] این ورم خوب است، روغن را از او بخرید و نسبت به او بخل نورزید.»
یكی از غلامان به ایشان عرض كرد: بعد از این منزل منزلی كه شخص سیاه پوستی در آن باشد وجود ندارد تا برای شما روغن بخریم.
امام فرمودند: «آری چنین كسی را خواهیم یافت.» پس از آنكه مقداری راه پیمودند، شخص سیاه پوستی جلوی آنها آمد، امام علیه السلام فرمود: آن سیاه پوست نزد شماست، روغن را از او بخرید.
آن شخص سؤال كرد: این روغن را برای چه كسی میخواهید؟ شخصی گفت: برای حسن بن علی علیهما السلام.
آن سیاه پوست گفت: مرا نزد او ببرید. پس از آنكه او به نزد امام علیه السلام آمد، عرض كرد: «یابن رسول الله! انی مولاك لاآخذ ثمنا و لكن ادع الله ان یرزقنی ولدا سویا ذكرا یحبكم اهل البیت; ای فرزند رسول خدا! من غلام تو هستم و پول این روغن را نمیگیرم. لكن از خدا بخواه كه پسری سالم به من عطا كند كه دوستدار شما اهل بیتباشد.» بعد از آن به بركت دعای امام علیه السلام آن شخص دارای چنین فرزندی شد.
مناقب ابن شهر آشوب، همان، ج3، ص174; مدینة المعاجز، چاپ قدیم، ص206; بحارالانوار، همان، ج43، ص324.
Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (21-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
❤ |
میدانم چه كسی مرا خواهد كشت
اشارهای به كرامات امام حسن مجتبی علیه السلام
روزی امام حسن علیه السلام به فرزندان و بستگان خویش فرمود: «انی اموت بالسم; من با سم به شهادت میرسم.» اهل بیت ایشان پرسیدند: چه كسی به شما سم خواهد داد؟ فرمودند: «جاریتی او امراتی ; كنیزم یا همسرم.» به او عرض كردند: «اخرجها عن ملكك علیها لعنة الله; او را - كه لعنتخدا بر او باد - از ملك خویش خارج سازید.»
امام علیه السلام فرمودند: «هیهات من اخراجها و مُنیتی علی یدها; هرگز چنین نمیكنم و حال آنكه آرزوی من به دست او محقق میشود». «ما لی منها محیص و لو اخرجتها ما یقتلنی غیرها كان قضأ مقضیا و امرا واجبا من الله; مرا گریزی از این شهادت نیست و اگر او را خارج كنم كسی غیر از او نیست كه مرا بكشد [درحالی كه] شهادت من قضای حتمی و امر واجبی از ناحیه خداوند است.»
چند روزی از این خبر نگذشته بود كه معاویه (لعنةالله علیه) همسر آن حضرت را فریب داد و به واسطه او، آن حضرت را به شهادت رساند. امام علیه السلام درهنگام شهادت به همسرش چنین فرمود: «یا عدوة الله! قتلتنی قاتلك الله اما والله لاتصیبن منی خلفا و لاتنالین من الفاسق، عدو الله خیرا ابدا; ای دشمن خدا! تو مرا كشتی، خدا تو را بكشد، آگاه باش كه به خدا سوگند! از من فرزندی باقی نخواهی گذاشت و از [معاویه] فاسق و دشمن خدا به تو خیری نخواهد رسید.»
مناقب ابن شهر آشوب، همان، ج3، ص175
Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (21-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
❤ |
با یك دعا درخت خشك میوه داد
اشارهای به كرامات امام حسن مجتبی علیه السلام
روزی امام حسن علیه السلام برای عمره به سوی مكه عظیمت كردند. در این سفر، فرزند زبیر ایشان را همراهی میكرد. در طول مسیر، در مكانی; زیر یك درختخرمای خشكیده به استراحت پرداختند. ابن زبیر به امام علیه السلام عرض كرد: «لو كان فی هذا النخل رطب اكلناه; ای كاش این درخت، خرمای تازه داشت و از آن میخوردیم.» امام علیه السلام فرمودند: «اَوَ انت تشتهی الرطب; خرمای تازه هوس كردهای؟» او گفت: آری. امام حسن علیه السلام سر را به سوی آسمان بلند نمودند و دعایی خواندند. در این هنگام درخت، سبز شد و پر از برگ گردید و دارای خرمای فراوانی شد و یاران ایشان از آن درختبالا رفتند و خرمای زیادی چیدند.
مدینةالمعاجز، چاپ قدیم، ص207; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ج3، ص173.
Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (21-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
❤ |
آیا معجزه و كرامت، ناقض قانون علیتند؟
اشارهای به كرامات امام حسن مجتبی علیه السلام
طلیعه سخن: كرامات و قانون علیت
پدیدههای جهان محكوم به یك سلسله قوانین ثابت و سنتهای لایتغیر الهی میباشند و خداوند متعال جهان را بر چهارچوب معینی قرار داده كه گردش كارها هرگز بیرون از آن انجام نمیشود. «فلن تجد لسنة الله تبدیلا» (1) ; «برای سنتخدا هیچ تغییری نخواهی یافت.»
با توجه به این مطلب ممكن است این سؤال در ذهن بوجوداید كه آیا انجام معجزات و كرامات، نقض قانون علیت و سنتهای لایتغیر الهی نیست؟
ماتریالیستها و طرفداران جهانبینی مادی دچار چنین توهمی شدهاند و از آنجا كه بخشی از قوانین طبیعی جهان را كه به وسیله علوم تجربی كشف گردیده، قانونهای واقعی و منحصر فرض كردهاند، معجزات و كرامات را نقض قانون طبیعت پنداشتهاند. اما با كمی دقت و تتبع روشن میشود كه نه قوانین آفرینش استثنأپذیر است و نه كارهای خارق العاده استثنأ در قوانین آفرینش و سنتهای الهی است.
اگر در برخی موارد در سنتهای جهان تغییراتی مشاهده میشود، آن تغییرها معلول تغییر شرائط است و بدیهی است كه هر سنتی در شرایط خاصی جاری است و با تغییر شرائط، سنتی دیگر جریان مییابد، پس اگر مردهای به طور اعجاز زنده میشود و یا فرزندی همچون عیسی بن مریم علیهما السلام بدون پدر متولد میشود، برخلاف سنت الهی و قانون جهان نیست; چراكه بشر همه سنتها و قانونهای آفرینش را نمیشناسد و همین كه چیزی را بر ضد قانون و سنتی كه خود آگاهی دارد میبیند، میپندارد كه برخلاف قانون و سنت الهی و نوعی استثنأ و نقض قانون علیت است، در حالی كه آنچه را به عنوان قانون میشناسد، قشر قانون است نه قانون واقعی.
آنچه را كه علوم بیان كرده است، در شرائط مخصوص و محدودی صادق است و زمانی كه با اراده یك پیامبر یا ولی خدا كاری خارق العادة انجام میگیرد، شرائط عوض میشود، یعنی روح نیرومند و پاك و متصل به قدرت لایزال الهی شرائط را تغییر میدهد. به عبارت دیگر، عامل و عنصر خاصی وارد میدان میشود، بدیهی است در شرائط جدید كه از وجود عامل جدید یعنی اراده نیرومند و ملكوتی ولی حق ناشی میشود، قانون دیگری حكمفرما میگردد. (2)
علامه بزرگوار طباطبایی قدس سره در این باره مینویسد: همه امور خارق العاده.... به مبادی نفسانی و اسباب ارادی مستنداند چنان كه در كلام خداوند به آن اشاره شده است، و كلام خداوند به این امر صراحت دارد كه مبادی و اسباب ارادی موجود نزد انبیأ و رسولان و مؤمنین بر تمام اسباب در جمیع حالات برتری دارد. خداوند متعال میفرماید: «و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلین انهم لهم المنصورون و ان جندنا لهم الغالبون» (3) ; «و هماناعهد ما درباره بندگانی كه به رسالت فرستادیم سبقت گرفته است كه البته آنها بر كافران، فتح و پیروزی یابند و همیشه سپاه ما [بر دشمن] غالبند.»
و از این مطالب میتوان نتیجه گرفت كه این مبدا برتر و غالب، امری ماورای طبیعت و ماده است. (4) »
Naser (23-01-2012), parsa (24-01-2012), مدير محتوايي (22-01-2012), مدير اجرايي (21-01-2012), نرگس منتظر (21-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (21-12-2012), شهیده (23-01-2012), شهاب منتظر (21-12-2012)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)