نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: خنده عبرت

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن خدمات و دانلود
    تاریخ عضویت
    April 2011
    شماره عضویت
    1270
    نوشته
    727
    صلوات
    10
    دلنوشته
    1
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    تشکر
    2,363
    مورد تشکر
    3,491 در 697
    دریافت
    11
    آپلود
    12

    پیش فرض خنده عبرت


    گویند: وقتی که برادران یوسف(ع) او را در چاه آویزان کردند تا او را به آن بیفکنند، طبیعی است که یوسف خردسال در این حال محزون و غمگین بود، اما در میان این غم و اندوه، دیدند لبخندی زد، خنده ای که همه برادران را شگفت زده کرد، از هم می پرسیدند، یعنی چه؟! اینجا که جای خنده نیست.

    گفتند بهتر است از خودش بپرسیم. یکی از برادران که یهودا نام داشت، با شگفتی پرسید: برادرم یوسف! مگر عقل خود را از دست داده ای؟! در میان غم و اندوه، می خندی؟! خنده ات برای چیست؟

    یوسفِ با جمال، که همان اندازه با کمال نیز بود، دهانش چون غنچه بشکفید و گفت:
    روزی به قامت شما برادران نیرومندم نگریستم، با خود گفتم: «ده برادر نیرومند دارم، دیگر چه غم دارم؟! آنها در فراز و نشیب زندگی مرا حمایت خواهند کرد، و اگر دشمنی به من سوءقصد داشته باشد، با بودن چنین برادران شجاع و برومندی، چنین قصدی نخواهند کرد، و اگر سوءقصدی کند، آنها مرا حفظ خواهند کرد.»

    اما چرا خدا را فراموش کردم و به برادرانم بالیدم؟ اکنون میبینم همان برادرانم که به آنها می بالیدم، پیراهنم را از بدنم بیرون کشیدند و مرا به چاه می افکنند!
    این راز را دریافتم که فقط باید به خدا تکیه کنم.

    خنده ام خنده عبرت بود، نه خنده خوشحالی.





    سرگذشتهای عبرت انگیز، محمدی اشتهاردی

  2. تشكرها 3

    مدير اجرايي (02-02-2012), نرگس منتظر (01-02-2012)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi