❤ |
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 28-08-2022 در ساعت 23:25
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*شهید گمنام* (07-11-2017), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- *.*.*.* تـوجّـه ، تـوجّـه ، بشتابيـد : لينک...
- هفت سین قرآنی
- ویژه نامه روز عرفه { روز نیایش و دلدادگی}
- ویژه نامه روز عرفه { فرصتی برای پرواز }
- عزاداری محرم در عصر قاجار
- ليلة المبيت
- ✿^**^✿ حضرت علی علیه السلام نابودی اسرائیل...
- ویژه نامه اربعین حسینی{باساربان بگوئید احوال...
- راز وقوف در عرفات.
- هيچكس با جشن و شادي مخالف نيست
❤ |
امام صادق(ع):
«یا زُرارَة! إِنَّ السَّماءَ بَکَتْ عَلی الْحُسَینِ عَلَیهِالسَّلام اَرْبَعِینَ صَباحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ
الْأَرْضَ بَکَتْ أرْبَعینَصَباحاً بِالسَّواءِ وَ إِنًّ الشَّمْسَ بَکَتْ اَرْبَعِینَ صَباحاً بِالْکُسُوفِوَ
الْحَمْرَةَ... وَ إِنَّ الْمَلائکَةَ بَکَتْ اَرْبَعِینَ صَباحاً عَلَیالْحُسَینِ(ع)؛
ای زراره، آسمان چهل روز بر حسین(ع) خون گریه کرد و زمین چهل روز برای
عزای آن حضرت گریست به تیره و تار شدن و خورشید با کسوف و سرخی
خود چهل روز گریست... و ملائکه الهی برای آن حضرت چهل روز گریستند».
(مستدرک الوسائل/ج10/ص314)
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*شهید گمنام* (07-11-2017), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
❤ |
از سفری دور آمده ام و عجایب فراوان دیده ام و بلاهای گوناگون قلبم را فشرده است.
به فرمان ابن زیاد ما و سر مقدس تو را در کوچه های کوفه گرداندند.
زین العابدین علیه السلام را بر شتری بیپالان سوار کردند
و غل و زنجیر گردنش را خون آلود کرده بود.
صدایش را هنوز در گوش دارم که با مردم میفرمود:
ای امت بد، باران بر مسکنتان نبارد!
ی امتی که سفارش جد ما را در باره ما رعایت نکردید،
روز رستاخیز که ما و رسول خدا صلی الله علیه و آله را
با هم جمع کنند، چه دارید بگویید؟
ما را بر چوب جهاز شترِ برهنه می برید؟
گویی دین را ما میان شما استوار نکردیم. از شادی کف می زنید؟
آیا جد ما نبود که شما را از گمراهی به راه راست آورد؟
از زخم زبان ابن زیاد به خدا شکایت خواهم کرد.
از اینکه سرِ تو را در مقابل نهاده بود و چوب
بر چشم و بینی و لب و دهانت می زد.
از اینکه برای حقیر شمردن ما اسیران، از هیچ فرصتی چشم پوشی نکرد.
از او که زبان حق گویان را برید و حق طلبان را از پا در آورد.
از کسانی به خدا شکایت خواهم برد که سر تو را در میان مینهادند
و به عیش و نشاط مینشستند؛
از کسانی که سر تو را مایه کسب و تجارت کرده بودند؛
از آنها که می خواستند با بردن سرت به کوفه و شام
به پاداش های انبوه برسند؛
از کسانی که سر ت را در میان محملِ زنانبه حرکت در میآوردند
و پول می ستاندند تا آن را قدری از محمل زن ها دور تر ببرند،
پول می ستاندند تا آن را برای یک شب به راهب نصرانی امانت دهند.
از کسانی شکایت خواهم کرد که ما را بر استرانی لنگ و معیوب
نشاندند و ما را پا به پای مرکب های راهوار خودشان راندند.
از کسانی به خدا شکوه خواهم برد که ما را با تازیانه و زخم زبان
همراهی کردند.از کسانی که بر زنان باردار نیز رحم نکردند.
مزاری که در پای کوه جوشن است، شاهد این ماجراست.
از آنها که به کودکان یتیم درشتی کردند؛ در پیشان اسب تاختند
و آنها را با سیلی و تازیانه و سخنان درشت آزردند.
از کسانی که نگذاشتند در داغ تو بگرییم.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*شهید گمنام* (07-11-2017), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
❤ |
کاروانی که سر قبر شما آورده ام
نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام
من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم
من وصیت های مادر را به جا آورده ام
کی رود از یاد، وقتی آمدم در قتلگاه
نیزه بیرون از تن تو باره آورده ام
روی نی ما را تو می دیدی کجاها می برند؟
دخترانت را ز بازار جفا آورده ام
بارها شد، حرمله خندید بر اشک رباب
مادری پاره جگر در نینوا آورده ام
پشت خیمه روی خاکستر به دنبال علی
بر سر قبر پسر صاحب عزا آورده ام
دخترت لطمه به پهلو خورده، زیر خاک رفت
بس حکایت زان شب پرماجرا آورده ام
شد رقیه پیش مرگ حضرت زین العباد
تربتی از قبر او بهر شما آورده ام
ناله اش چون ناله مادر میان کوچه بود
خاطره از قدرت آن با وفا آورده ام
تا که دیگر تازیانه ور بیفتد، جان سپرد
گفت با خود همّت خیرالنساء آورده ام
تا که با چشم کنیزی بر سکینه ننگرند
گفت جان خویش را بهر فدا آورده ام
غیرتش آئینه میر و علمدار تو بود
من از او شرمندگی خویش را آورده ام
پاسبان حرمت شیر خدا در شام شد
داد پیغامی به من تا کربلا آورده ام
گفت: ای بابا شبیه ات بی کفن تدفین شدم
رسم عشق و عاشقی را من به جا آورده ام
جواد حیدری
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*شهید گمنام* (07-11-2017), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
❤ |
فعالیتهای فرهنگی , ادبی و هنری ، صوتی و تصویری
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 18-09-2021 در ساعت 16:56
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*شهید گمنام* (07-11-2017), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
❤ |
مقالات و سایر مطالب مرتبط
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 18-09-2021 در ساعت 17:00
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
*شهید گمنام* (07-11-2017), نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
❤ |
چهل روز می گذرد
از پرهای سوخته و خیمه های خاکستر، چهل روز می گذرد؛
از شانه های بی تکیه گاه و چشم های به خون نشسته
از لحظاتی که سیلی می وزید و صحرا در عطشی طولانی
ثانیه هایش را به مرگ می بخشید.
حالا چهل روز است که مرثیه هامان را
در کوچه های داغ، مکرر می کنیم.
چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر
شانه های آسمان می گرییم.
«ای چرخ! غافلی که چه بیداد کرده ای».
معصومه داوودآبادی
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
❤ |
خورشید بر سر خاک، آتش میریزد.
کاروان خیمه های سوخته، در چهلمین روز خزان بازگشته اند.
قرار است به دنبال لاله های پرپر شده بگردند؛
به دنبال ردپایی از مظلومیت در خاک خفته.
گدازه های آتش، در جام حسرت می سوزند و فرات، عطش خاک
را در خود حل کرده است؛
با موجهایی که از داغ آن حماسه، سر به ساحل میزنند.
کاروان آمده است تا خشم تازیانه ها را بر بدن های کوچک، مویه کند؛
آمده است تا قصه دربه دری اش را هم دوش باد، در گوش زمان نجوا کند ؛
آمده است تا در رد پای سنگ، آینه های شکسته را جستجو کند.
غربت کاروان ، باران می شود بر خاک و بار دیگر شعله می کشد
تمام خاطره های جگر سوخته از زمین.خورشید ، سر به تاریکی
گذاشته است و غم ، زانو زده در برابر کاروان و:
«افتاده عکس ماه لبِ گودی و زنی در جستجوی یوسف زیبای بی کفن ...»
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
*شهید گمنام* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
❤ |
از پرهاى سوخته و خیمه هاى خاکستر، چهل روز مى گذرد؛
از شانه هاى بى تکیه گاه و چشم هاى به خون نشسته،
از لحظاتى که سیلى مى وزید و صحرا در عطشى طولانى،
ثانیه هایش را به مرگ مى بخشید.
حالا چهل روز است که مرثیه هامان را
در کوچه هاى داغ، مکرر مى کنیم.
چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را
سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم.
«اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى».
این جفا چگونه بر زینب کبری کرده ای
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
و علی انصارو الاحباب الحسین
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
*شهید گمنام* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
❤ |
... چهل روز گذشت.
حقیقت، عریان تر و زلال تر از همیشه از افق خون سر برآورد.
کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.
خونی که آن روز، در غریبانه ترین غروب، در گمنام ترین زمین،
در عطشناک ترین لحظه بر خاک چکید
در آوندهای زمین جاری شد و رگ های خاک را به جنبش و جوشش
و رویش خواند. چهل روز، آسمان در سوگ قربانیان کربلا گریست
و هستی، داغ دار مظلومیت حسین(ع) شد.
چهل روز، ضرورت همیشه بلوغ است.
مرز رسیدن به تکامل است و مگر ما سرما و گرما را به «چله» نمی شناسیم
و مگر موسی در خلوت طور با چهل روز به کمال نرسید.
اینک چهل روز است که خورشید، سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است.
چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلب ها شراره می زند.
آنان که رنج پیمان شکنی بر جانشان پنجه می کشید و همه آنان که
شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند
و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند
تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه و دود خیمه های نیم سوخته
را دیدند، اینک برآشفته، بر خویش شوریده اند و شلاق اعتراض
بر قلب خویش می کوبند و اسب جهاد زین می کنند.
چهل روز است که یزید جز رسوایی و جز پتک استخوان کوب
فریادی نشنیده است.
چهل روز است استبداد به خود می پیچد و حق در سیمای کودکان داغ دار
و دیدگانی اشک بار و زنانی سوگوار رخ نموده است
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
*شهید گمنام* (07-11-2017), حسنعلی ابراهیمی سعید (09-11-2017)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)