صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15

موضوع: آیا باور شفاعت پیشوایان معصوم، نوعى «آنیمیسم»[1] یا پرستش ارواح نیست؟

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    1ـ شفاعت در فرهنگ عوام


    شفاعت در فرهنگ عوام عبارت از این است که: فردى با پشتوانه نیرومند و موقعیت مهم سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، نظامى و غیره، نزد زورمدارى مى رود و با بهرهورى از این فاکتورها، مى کوشد تا با نوعى معامله و باج دهى و باج گیرى و با انگیزش زودگذر عواطف زورمدار، و دستکارى مغزش در مورد قانون، قانون شکن و مفاهیم دیگر، رأى و نظر او را در مورد جریمه و یا کیفر زیردستان و برخى شهروندان و ... تغییر دهد و به گونه اى آنان را نه تنها از خطر برهاند، که مورد لطف و عنایت او نیز قرار دهد.


    با این بیان موضوع شفاعت هیچ گونه اثرى در ایجاد تحول مثبت در اندیشه و عملکرد فرد مجرم و قانون شکن ندارد، بلکه همه اثرهاى مثبت یا منفى، در طرف صاحب قدرت یا آن کسى است، که نزد او به شفاعت و سفارش مى روند.


    این تفسیر تخدیرى و تحریف شده از شفاعت، باعث شده است که برخى به دلیل عدم پژوهش و شناخت درست مسئله، مفهوم شفاعت را با پدیده زشت و ظالمانه پارتى بازى و سفارش در بارگاه خودکامگان و زورمداران روزگار، برابر پنداشته و برخى دیگر آن را نوعى آنیمیسم و پرستش ارواح بنگرند، و پاره اى نیز با دستاویز ساختن برخى از آیات و دیدن برخى جنبه ها و ابعاد آن، و غفلت از آیات و جنبه هاى دیگر، موضوع شفاعت را شرک و چندگانه پرستى اعلام دارند و به این جا برسند که ره آورد شفاعت، چیزى جز کشتن روحیه تلاش، و تشویق به گناه و قانون شکنى و عدم احساس مسئولیت نیست!


    روشن است که این اندیشه و فرهنگ نیز، ویژه جامعه هاى عقب افتاده و استبدادزده است، نه پیشرفته و عدالت خواه و جویاى خردگرایى; چه آنکه در این تفسیر تخدیرى و تحریف شده، هیچ گونه تلاش و کوشش سازنده و اصلاحى براى اثرگزارى مثبت و تحول مطلوب در اندیشه و فرهنگ و منش فرد و جامعه خواهان شفاعت و جویاى نجات و رستگارى نیست، بلکه همه تلاشها براى اثرگزارى در طرف مقابل و دستکارى در اندیشه تصمیم ساز اوست. روشن است که با این برداشت نادرست، شفاعت هرگز نمى تواند فلسفه خردمندانه و ره آورد درستى داشته باشد.


    به بیان دیگر، شفاعت به این مفهوم عوامانه و تخدیرى، هم مى تواند روح تلاش و کوشش را بکشد، و هم باعث جرئت به گناه و ستم گردد، هم شرک و پرستشهاى ذلت بار را موجب شود، و هم سیما و رنگ و بوى جامعه هاى عقب افتاده و استبدادزده و زورپرست و خرافه پذیر را به نمایش گذارد; چرا که اگر فرد و جامعه اى بر این باور باشد که مى توان در علم بى کران و آگاهى خدا اثر گذاشت و آن را دگرگون ساخت، و مجهولى در مورد شفاعت شونده را براى او روشن نمود، یا مى توان به قدرتى روى آورد که بتواند در صورت لزوم، به صورت مستقل، خشم خدا را فرو نشاند و یا مهر و رحمت او را برانگیزد، یا چنین تصور نمود که ذات بى همتاى او، در برابر موقعیت نیرومند سیاسى و اجتماعى و نظامى و امنیتى دیگران ـ بسان قدرتهاى گوناگون روزگار ـ آسیب پذیر است و مى توان در تصمیم او، خلل و تزلزل ایجاد کرد و شفاعت قانون شکنان و زورمداران و عمله هاى نگون بخت آنان را به او قبولاند، روشن است که همه این پندارها سر از شرک و انحطاط در مى آورد و از اصل توحیدگرایى به دور است، و هیچ رابطه و پیوندى با شفاعت و توسل و زیارت، به مفهوم سازنده و امیدبخش و قرآنى و روایى آنها ندارد.
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2ـ شفاعت در فرهنگ قرآن


    در شفاعت به مفهوم قرآنى همه کوششها بر محور ایجاد تحول مطلوب فکرى و فرهنگى و تربیتى در کسى است که در اندیشه شفاعت شدن است; از این رو مى کوشد تا با رساندن خویش به نمونه ها و الگوهاى کمال و جمال و با تجدیدنظر در باورها و اعمال خویش، خود را درخور بخشودگى و شفاعت سازد.


    شفاعت با این تفسیر و با این ویژگى، دیگر نه تنها هیچ یک از آن ره آوردهاى ویرانگر و انحطاط آفرین را ندارد، که ره آوردهاى مثبتى را نیز به ارمغان مى آورد.


    به باور ما دیگر چنین شفاعتى نه تنها بر انگیزاننده روحیه نومیدى و تنبلى نیست، که برانگیزاننده روح امید و نشاط براى جبران و اصلاح و خودسازى است. دیگر نه تنها به سوى قانون شکنى و بیداد تشویق نمى کند، که تشویق گرى است به سوى ترک ستم کارى و بیداد و نقض حقوق بشر و در پیش گرفتن عدالت و رعایت حقوق دیگران.


    دیگر چنین شفاعتى نه تنها با پرستشهاى ذلت بار انواع بتها و ارواح، سر آشتى ندارد، که اوج توحیدگرایى و یکتاپرستى است، و همه دلها و جانها و اندیشه ها را به سوى خدا و یارى خواهى و توفیق طلبى از او و تقرب به سوى او توجه مى دهد، و شفاعت گر و وسیله و واسطه فیض را ـ با آن شرایط و ویژگیهاى قرآنى ـ چیزى بسان علل طبیعى و فراطبیعى، از سوى خدا مى نگرد و بس.


    دیگر چنین شفاعتى نه تنها رنگ و بوى روابط استبدادى و اقتدارگرایانه و وصف و حال جامعه هاى عقب افتاده و دنبالهور را نمى پراکند، که یک شاهراه تربیتى و یک وسیله مؤثر براى اصلاح قانون شکنان و اصلاح ستیزان است.
    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    مهم ترین اثر معجزه آساى شفاعت


    دانش روان شناسى و علوم اجتماعى بیانگر آن است که قانون شکنان و مجرمان بزرگ، از یک سو به ناراحتى و عذاب وجدان گرفتار مى گردند، و از دگر سو به بلاى یأس و نومیدى از رحمت و بخشایش خدا و نجات از عذاب آخرت; در این صورت اگر همه راههاى تجدید نظر و بازگشت و جبران و اصلاح و نجات به روى آنان بسته شود، و به آنان تفهیم شود که دیگر تربیت پذیرى و تجدیدنظر و قانون گرایى و رعایت مقررات خدا و حقوق مردم براى آنان سودبخش نیست، آیا در آن صورت در عمل، آنان را به جنایات دهشتناک ترى سوق نمى دهیم؟ و آیا براى آنان جز ادامه همان بى راهه، چاره اى مى ماند؟


    آیا حس انتقام جویى، آنان را از خانه و جامعه و نظامى، که اینان، خود را قربانى آن مى نگرند، تحریک نکرده و با این سبک، آنها را به کانون خطر و بحران و تباهى و خشونت تبدیل نساخته ایم؟ به باور خردمندان و روان شناسان چرا.


    درست به همین دلیل است که در نظامهاى تربیتى و قانون گزارى دقیق علمى و دینى، براى خطرناک ترین مجرمان هم، روزنه امیدى براى تجدید نظر و بازگشت و اصلاح مى گشایند.


    اصل شفاعت نیز مهم ترین اثر معجزه آسایش این است که با روح نومیدى و یأس به مبارزه بر مى خیزد، و ایمان به آن، روزنه اى به سوى روشنایى و نجات و امید به آمرزش و بخشایش مى گشاید، تا فرد یا جامعه و حکومت، به تجدیدنظر و جبران و اصلاح بیندیشد و امکان و فرصت یابد تا به عنصر و جریانى سالم و سودمند راه گشاید و به کانون خطر و بحران تبدیل نگردد.
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آخرین نکته


    پیامبر و امامان راستین، به خواست و تدبیر حکیمانه خدا و لطف و مهر او، هم داراى آگاهى گسترده و دانش وصف ناپذیر از جهان، جهان آفرین، انسان، خویشتن، و راههاى رشد و اوج، و علل سقوط و تیره روزى فرد و جامعه و فروپاشى قدرتها و مرتبط با عالم غیب و حقیقت جهان هستند، و هم به ادب و تربیت الهى آراسته اند که بر کششهاى گوناگون دنیاى وجود خویش امیر هستند، و دنیاى جسم و جان خود را به خِرد و وجدان و فطرت توحیدى و کششهاى عالى و کمال طلب سپرده اند; به گونه اى که نه تنها به قانون شکنى و حق کشى و خودکامگى، دست نمى یازند، که در اندیشه و منطق و منش و عمل، به بى راهه و اشتباه نیز نمى روند و نمى برند; از این رو پیش از حکم خدا و مذهب، به حکم خرد و دانش و وجدان بشرى، تعاون و هماهنگى با چنین کسانى لازم، و پیروى از آنان واجب است; با این وصف آنان تنها بندگان آگاه و فرمانبردار و پرمعنویت و پراخلاص خدا هستند.


    آنان خود تصریح مى کنند که هر چه دارند، از آن خداست و هر کارى انجام مى دهند در پرتو قدرت بى کران و با إذن و اجازه اوست و در خدمت راهیابى به رشد و شکوفایى بندگان خداست و بس.


    آنان از مقام شفاعت بهرهورند و قدرت انجام کارهاى اعجازآمیز بسیارى را دارند. مى توانند بیماران را شفا دهند، نابینایان را بینا، و مردگان را زنده کنند و از گذشته و آینده، گزارشى درست و بى کم و کاست و برابر با حقیقت ارائه دهند، اما به خواست خدا و در پرتو قدرت او و به اذن او، نه مستقل از سرچشمه هستى; چنان که پرستشگران ارواح، براى آنها مى پندارند.


    «هنگامى را به یادآور که فرشتگان گفتند: اى مریم! به یقین خدا تو را به کلمه اى از جانب خود نوید مى دهد، که نام آن مسیح، عیسى بن مریم است. و او در این جهان و آن جهان، آبرومند و از مقربان بارگاه اوست;


    و در گاهواره و در میان سالى، در پرتو قدرت خدا و وحى الهى، با مردم سنجیده و فرزانه سخن مى گوید، و از شایستگان بارگاه خداست.


    مریم با دریافت این نوید، شگفت زده و نگران گفت: پروردگارا، چه گونه براى من فرزندى خواهد بود، با اینکه هیچ بشرى به من دست نزده است؟!


    فرشته نویدرسان گفت: کار خدا این چنین است; خدا هر چه بخواهد، مى آفریند; و هنگامى که به کارى فرمان دهد، تنها به آن مى گوید: باش! پس، بى درنگ موجود مى شود. آن گاه فرشته نویدرسان افزود: خدا به فرزندت فرمان بعثت مى دهد و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل مى آموزد; و او را به عنوان پیامبرى، به سوى فرزندان اسرائیل مى فرستد که به آنان بگوید: من از جانب پروردگارتان براى شما نشانه و معجزه اى آورده ام: من براى شما از گِل، پدیده اى بسان پرنده مى سازم; آن گاه در آن مى دمم; پس، به فرمان خدا پرنده اى مى شود.


    همچنین من به اذن خدا، نابیناى مادرزاد و گرفتار به بیمارى پیسى را بهبود مى بخشم و مردگان را زنده مى سازم; و از آنچه مى خورید و آنچه در خانه هایتان ذخیره مى سازید، به شما خبر مى دهم. به یقین در این قدرت نمایى هاى شگرف ـ اگر ایمان داشته باشید ـ نشانه اى از قدرت خدا براى شما است.


    و نیز من در حالى به نزد شما آمده ام که تورات را که پیش روى من است; تصدیق مى کنم; و آمده ام تا برخى از آنچه را ـ که بر شما حرام شده است ـ برایتان روا سازم; و من از جانب پروردگارتان برایتان نشانه اى بر راستگویى خود آورده ام; پس، اى فرزندان اسرائیل! از خدا پروا و از من اطاعت کنید.


    بى گمان، خداى یکتا، پروردگار من و پروردگار همه شماست; پس، تنها او را بپرستید که راه راست این است و بس.»[31]


    با این بیان، هنگامى که ما با آموزشهاى قرآن و عترت، به مفاهیمى چون شفاعت، توسل، قدرت و اختیارات و عملکرد پیامبر و امامان معصوم، مى نگریم و مى اندیشیم، دیگر نه تنها چنین مفاهیمى، موانع رشد و اوج و توحید و اخلاص نخواهند بود، و نه تنها نوعى از «آنیمیسم» یا پرستش ارواح و یا قائل شدن قدرت عجیب و غریب براى ارواح انسانى در میان نیست، که هر کدام نوعى از حق گرایى و جلوه اى از جلوه هاى خداشناسى و توحیدگرایى خالص است; چرا که ما این شفاعت و توسل و شفاعت کننده و وسیله را، به دستور خدا، با اذن او، با شرایط مقرر از سوى او، در راه انجام دادن فرمان او، و براى رسیدن به خشنودى او مى جوییم و بس.
    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    پى نوشت :


    [1]- آنیمیسم = واژه اى است فرانسوى، بدین معنا که هر پدیده طبیعى، نمودار نیرو و جانى غیبى است.


    [2]- اشاره به روایات درس آموزى نظیر روایت: «اَدَّبَنِى رَبِّى فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِى ...» است، که نشانگر شکوفایى معنوى و والایى مقام پیشوایان معصوم و غیرقابل مقایسه بودن هیچ فردى، حتى از خوبان و فرزانگان جامعه ها و تمدنها با آن شایسته ترینها و وارسته ترینهاى بارگاه خداست، که امیرمؤمنان در این مورد فرمود: «لا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّد مِنْ هذِهِ الاُْمَّةِ أَحَدٌ، وَ لا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبداً; هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقینِ إِلَیْهِمْ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ ... .»; «کسى از این امت را نمى توان با خاندان محمد ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ مقایسه نمود، و همپایه پنداشت; و هرگز کسانى را که پرورده نعمت آنها هستند، نمى توان با آنان برابر شمرد; چرا که خاندان محمد ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ پایه و اساس و گوهر دین راستین خدا هستند و ستون استوار یقین; از این رو هر کس در زندگى دستخوش تندروى گردد و از مرز عدالت بگذرد و به بى راهه رود، باید به سوى آنان بازگردد و هر کس با کندى و تفریط کارى از قافله رشد و رستگارى عقب بماند، باید براى نجات و سرفرازى، به آنان بپیوندد. حق مهندسى و مدیریت جامعه، ویژه آنان است، و سفارش و وصیت پیامبر و میراث او مخصوص آنان نه هیچ کس دیگر ... .» نهج البلاغه، خ 3.


    [3]- مفردات، ص 270، واژه «شفع».


    [4]- سوره بقره (2) آیه 48.


    [5]- سوره زمر (39) آیات 43 و 44.


    [6]- سوره سجده (32) آیه 4.


    [7]- سوره سبأ (34) آیه 23.


    [8]- سوره بقره (2) آیه 255.


    [9]- سوره زخرف (43) آیه 87.


    [10]- سوره انبیاء (21) آیه 28.


    [11]- سوره مریم (19) آیات 85 ـ 87.


    [12]- سوره غافر (40) آیه 18.


    [13]- چرا که قرآن به صراحت این مقام والاى پیامبر را گوشزد مى کند و مى فرماید: (وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُول اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللّهِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُم الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحیماً); «و ما هیچ پیام آورى را نفرستادیم جز براى این که به فرمان خدا، مردم از او فرمانبردارى کنند; و اگر آنان هنگامى که بر خویشتن ستم نمودند، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر نیز براى آنان آمرزش مى خواست، بى گمان خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان مى یافتند.» سوره نساء (4) آیه 64.


    بدین سان آیه شریفه نشانگر آن است که در سایه دعا و آمرزش خواهى پیامبر براى گناهکاران و شفاعت آن حضرت از آنان، آنها مورد آمرزش قرار مى گیرند.


    [14]- سوره یوسف (12) آیات 98 و 99.


    [15]- سوره غافر (40) آیه 7.


    [16]- براى نمونه، به این آیات روشنگر و هشدار دهنده بنگرید، که قرآن در گزارشى از آینده و سراى آخرت، ضمن تصریح به موضوع شفاعت، از مفهوم تحریف شده و تخدیرى و عوامانه آن هشدار مى دهد:


    (کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ * إِلاّ أَصْحابَ الْیَمینِ * فِی جَنّات یَتَساءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ * وَ کُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ * وَ کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتّى أَتانَا الْیَقِینُ * فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشّافِعِینَ); «هر کس در گرو دستاورد خویش است، جز سعادتمندانى که با ایمان و عمل شایسته، خود را رهانیده اند. آنان در میان بوستانهاى بهشت هستند، و از یکدیگر در مورد سرنوشت گناهکاران مى پرسند; و به دوزخیان مى گویند: چه چیز شما را در آتش شعلهور دوزخ درآورد؟ آنان مى گویند: ما از نمازگزاران نبودیم; و بینوایان را غذا نمى دادیم، و با هرزه درایان هرزه درایى مى نمودیم، و روز رستاخیز را دروغ مى شمردیم، تا آن گاه که مرگ به سراغ ما آمد. از این رو شفاعت شفاعت گران به حال آنان سودى نمى بخشد.» سوره مدثر (74) آیات 38 ـ 48.


    [17]- بحار، ج 3، ص 304 (چاپ قدیم).


    [18]- (وَ اتَّقُوا یَوْمَاً لا تَجْزى نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ); «و از روزى پروا کنید که نه هیچ کس چیزى از کیفر گناهان را از کسى برطرف مى سازد، نه شفاعتى از او پذیرفته مى شود، نه از او بدل و جایگزینى مى گیرند; و نه یارى خواهند شد.» سوره بقره (2) آیه 48.


    [19]- ر.ک: سوره مدثر (74) آیات 38 ـ 48.


    [20]- ترجمه مجمع البیان، على کرمى، ج 1، ص 237.


    [21]- از امام کاظم از تفسیر این آیه پرسیدند که: چگونه براى کسانى که به گناهان بزرگ دست زده اند، شفاعت ممکن است؟ آن حضرت فرمود: هر انسان با ایمان و درست اندیشى که خواسته یا ناخواسته به گناه آلوده شود، پس از آن مرحله که به خود آمد، به طور طبیعى از کار خود پشیمان مى شود و به اندیشه بازگشت و توبه و جبران و اصلاح مى افتد. آن گاه افزود: از پیامبر آورده اند که فرمود: ندامت و پشیمانى از آنچه پیش آمده، توبه و بازگشت به سوى خداست ... روشن است که اگر کسى از کار زشت خود پشیمان نگردد، از ایمان واقعى بى بهره است و شفاعت براى چنین کسى نخواهد بود; چرا که کار او ستم و بیداد است، و خدا هم هشدار مى دهد که: در روز قیامت، براى ستمکاران، نه خویشاوند دل سوزى خواهد بود، و نه شفاعتگرى که از او فرمان برده شود و به کار آید; (مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیم وَ لا شَفِیع یُطَاعُ) سوره غافر (40) آیه 18. ر.ک: تفسیر برهان، ج 3، ص 57.


    [22]- سوره شعراء (26) آیات 100 ـ 101.


    [23]- ر.ک: فاطمة الزهراء من المهد الى اللّحد، قزوینى، مکتبة بصیرتى، قم، 1414 هـ.ق، ص 548 ـ 550.


    [24]- سوره نساء (4) آیه 64.


    [25]- سوره یوسف (12) آیه 97.


    [26]- سوره یوسف (12) آیه 98.


    [27]- سوره توبه (9) آیه 103.


    [28]- در صورتى که پیروان «آنیمیسم» یا پرستش گران ارواح انسانى، یا کسانى که قدرت عجیب و غریبى براى ارواح انسانى قائل هستند، از اساس چیزى جز این مى پندارند. به بیان دیگر، قائل شدن قدرت عجیب براى ارواح انسانى، نه حقیقت خارجى دارد و نه دلیل و برهان خردپسند دینى، بلکه در درجه نخست، پندارى است ساخته و پرداخته ذهن خود آنان. افزون بر این، آنان این قدرت عجیب را براى ارواح انسانى قائل هستند، نه حتى براى ارواح مشخص و معلومى که به خاطر تقرب و نزدیکى معنوى به سرچشمه هستى، رنگ معنوى خدا را گرفته باشند و تنها خشنودى او را بجویند، و آن گاه به إذن و فرمان او، با شرایط و قیودى شفاعت کنند.


    [29]- سوره مائده (5) آیات 35 ـ 37.


    [30]- فرائد السمطین، ج 1، ص 36.


    [31]- سوره آل عمران (3) آیات 45 ـ 51.


    فصلنامه فرهنگ جهاد - شماره33,34
    امضاء

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi