چكيده
موضوع داستانهاى قرآن، ازجمله داستان هاروت وماروت، از جنبه هاى گوناگونى حايز اهميت است.
تاريخ ادبيات انسانى درجوامع مختلف حکايت ازآن دارد که داستان از ديرزمان درميان همه اقوام و ملل، رواج
داشته و عامل ارتباط فرهنگى و اعتقادى نسلهاى متمادى با يکديگر بوده است.
شايد بتوان ادّعا کرد که درميان همه هنرهاى بشر، هنر داستان پردازى و نقل قصّه و بهره گيرى ازآن درجهت
سرگرمى يا نقل مفاهيم و باورها ونيز نشر سنّتها و فرهنگه، قدمت و گستردگى بيشترى داشته است.
زيرا شعر و تصويرگرى و مجسمه سازى و موسيقى و استفاده از الحان خوش، همواره نياز به ابزار واستعداد
ويژه اى داشته است که همواره افراد کم ترى ازآن برخوردار بوده اند. برخلاف نقل داستــان و قصه ها که
همگان به شکلى در طول زندگى ازآن بهره مى جويند. بلى!خيال پردازى و داستان سرايى، درمرحله ابداء
وايجاد، کارى است تخصصى تر ونيازمند استعدادى ويژه، ولى درمرحله بعد، استفاده از آن عمومى تر و
فراگيرتر است.
آنچه درکنار کاربرد گسترده قصه ها درفرهنگ بشرى شايان تأمّل مى باشد، اين است که با گذشت زمان
و رشد انديشه علمى و تجربى انسانى و دستيابى به جلوه هاى هنرى عظيم تر، بازهم جايگاه قصه پردازى
و داستان نويسى و داستان سرايى، همچنان تأثير وجاذبه خود را حفظ کرده است ، بلکه مى توان گفت
که ابزار و تکنيک هاى جديد علمى و هنرى، به يارى قصه و رمانها آمده ونيرو و تأثير فزون ترى به آنها
بخشيده است.
کار سينما و تصوير در عصر حاضر، با همه فراگيرى وجذابيت و تأثيرگذارى، دراصل وام دار داستان نويسى
و قصه پردازى است؛ زيرا آنچه نماها و منظره ها وحرکتها و… را معنا مى بخشد و جذّابيت مى دهد، روح
داستانى و هاله مفهومى است که لحظه هاى تصوير ر، زنجيره وار به هم دوخته و ذهن بيننده را به کنکاش
و پى گيرى حلقه هاى پسين وا مى دارد.
هنر امروز بشر قابل سنجش با صدها و هزاران سال پيش نيست، زيرا هنر امروز درمقايسه با ديروز، يک
معجزه بزرگ به شمار مى آيد. البته معجزه اى که انسان نمى توان با آن دم از پيامبرى بزند ياخود را بى نياز
از پيامبران بداند، بلکه معجزه اى است که بشر را بيش از هرزمان ديگر به توانهاى خدادادى واسرار نهفته
وجود خود ونظام طبيعت و شگفتيهاى روان و انديشه انسان واقف ساخته است وبا اين همه انسان هنوز
شيفته داستان است و بيش از گذشته مبهوت ومقهور آن.
بنابراين، براى بشر امروز، وجود قصص و داستانها در قرآن، بايد بيش از گذشته، توجيه پذير و داراى فلسفه
وحکمت شناخته شود. چه اين که کتاب جاودان، از هنرى جاويدان درکار هدايت و ارشاد و پيام رسانى
بهره برده است!
روايت درست تاريخ، بهترين پاسخ به اساطير
گذشته از اين که قصص، در بسيارى ازموارد، بيان هنرمندانه بايدها و نبايدها در تصوير خيال انگيز بيان
هستها و بوده ها است، قصه هاى قرآن حرکتى است سازنده و بايسته در برابر افسانه بافى هاى اهل
کتاب. چه اين که يهود و نصارا در نتيجه فقر اطلاعاتى و کمبود معرفت دين ى، به داستان پردازى درباره
زندگى پيامبران پيشين پرداخته وازاين طريق، باورها و پندارها و آرمانهاى خود را به عنوان روايات تاريخى
و نقلهاى دينى، در ذهن توده ها رسوخ مى دادند که متأسفانه آثار نفوذ اين بافته ه، در بخشى ازکتابهاى
تاريخى و حديثى مسلمانان نيز ق ابل رؤيت است وامروز به عنوان اسرائيليات شناخته مى شود!
قرآن، براى زدودن اين تلقينات و تبليغات از ذهن توده ه، دو راه را در پيش روداشت:
1. بيان نقدگونه و انتقادى تحريفى.
2. اصلاح باورها از طريق بيان داستانهاى صحيح و نقل درست تاريخ پيشينيان.
بديهى است که شيوه دوم مى توانست تأثير و نفوذ بيشترى داشته باشد. زيرا اگر منحرفان، هنر و جاذبه
را درخدمت باطل گرفته بودند، قرآن نيز هنر و جاذبه را درخدمت بيان حقّ و تحريف زدايى از تاريخ انبيا و
واقعيتها به کارگرفت.