نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: دوران سربازی چگونه می‌گذرد؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parcham دوران سربازی چگونه می‌گذرد؟

    برای بسیاری دوران سربازی نه گذراندن زمان در پادگان و برجک‌های نگهبانی که کار کردن به عنوان کارمند رایگان و ارزان‌قیمت در برخی سازمان‌های دولتی است.


    این متن روایتی است از یک دوره سربازی شامل آموزش و خدمت در یک سازمان دولتی.


    روایتی که تصویری از آنچه بر سربازارن می‌گذرد ارائه می‌دهد.



    ویرایش توسط مدير اجرايي : 11-04-2020 در ساعت 15:32
    امضاء



  2. تشكر

    مدير اجرايي (11-04-2020)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    به مناسبت پایان خدمت ضرورتم لازم دانستم چند پاراگراف راجع به خدمت سربازی بنویسم.




    من سرباز امریه بودم، دوره آموزش نظامی دوماهه را در پادگان ۰۱ نزاجا (ارتش) گذراندم، سپس به سازمان فنی‌وحرفه‌ای معرفی شدم. پس از گذراندن دوره دوماهه تربیت مربی، به مرکز محل خدمتم معرفی شدم. در این یادداشت، می‌کوشم در حد توانم شرایط سربازان در پادگان و مراکز فنی‌وحرفه‌ای را وصف کنم، و امیدوارم که اطلاعات مفیدی در اختیار خوانندگان، به‌ویژه مشمولین نظام‌وظیفه گذاشته باشم.




    مقدمه





    طبق ماده ۱ خدمت وظیفه عمومی، «هدف از جذب سربازان دفاع از استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی ایران و جان و مال و ناموس مردم است و کلیه اتباع ذکور مکلف به خدمت وظیفه عمومی هستند». به نظر می‌آید با سربازگیری، نظام بخشی و یا شاید هم غالب نیاز خود جهت تأمین امنیت در مرزها و داخل کشور را از این طریق تأمین می‌کند و در برخی موارد نیروهای متخصص را با عنوان سرباز امریه به برخی ارگان‌ها وام می‌دهد. خب! شاید به نظر منطقی باشد، ولی برخی سؤالات هستند که همیشه برای سربازان مطرح می‌باشند:




    چرا هزینه اهداف مذکور را ما می‌پردازیم؟




    سربازان غالباً جوانان ۱۸ تا ۳۰ سال می‌باشند. کسانی که در ابتدای زندگی بزرگسالی خود بوده و فاقد کمترین سرمایه‌ای برای شروع زندگی خود هستند. با حقوق ناچیز سربازی (عددی بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان) عمدتاً در دوران خدمت با مضیقه مالی مواجه هستند و در خوش‌بینانه‌ترین حالت صرفاً دو سال از وقتشان بیهوده گرفته می‌شود، درصورتی‌که عملاً با احتساب وقفه پیش و پس از خدمت، این روند بیش از دو سال طول می‌کشد.




    آیا روش دیگری جهت وصول به اهداف فوق موجود نیست؟




    نمی‌توان سربازی را اختیاری کرد، در عوض حقوق سربازی را افزایش داد؟ در این صورت افراد مناسب‌تری به محیط نظامی وارد می‌شوند و بهره‌وری نیروهای نظامی نیز افزایش می‌یابد.





    یا این که نمی‌توان از تکنولوژی‌های به‌روزتر استفاده کرد تا به تعداد کمتری سرباز نیاز باشد؟





    من در این یادداشت در پی پاسخگویی به سؤالات فوق نیستم، منظورم از مطرح کردن این سؤالات، آشنا کردن شما با درگیری‌های ذهنی یک سرباز است. اما مسئله‌ای که من درصدد مطرح کردنش هستم این است که: بسیاری از سربازان اذعان دارند «ما در راستای اهداف فوق به کار گرفته نشدیم؛ و مخلص کلام سربازی‌مان به بیگاری گذشت.» من در این یادداشت سعی دارم جوّ حاکم بر محیط محل خدمت سربازان را مختصراً بازنمایی کنم.




    دوره آموزشی ۰۱ نزاجا




    به‌عنوان کسی که در مرکز آموزش ۰۱ نزاجا آموزش نظامی دیدم، به جرئت می‌توانم بگویم که آموزش مؤثری ندیدم. قبل از اعزام تنها امری که می‌توانست مرا به پادگان علاقه‌مند بکند، همین گذراندن آموزش نظامی بود. ولی اگر مختصراً بخواهم گزارشی از دو ماه آموزش در این مجموعه ارائه کنم، می‌توانم موارد زیر را ذکر کنم:






    یک هفته تمام به سخنرانی‌هایی تحت عنوان معارف جنگ گوش کردیم. این سخنرانی‌ها در مسجد پادگان برگزار می‌شد و از ساعت ۸ تا ۱۲ طول می‌کشید و فرماندهان ارتش از خاطرات خود از دوران دفاع مقدس می‌گفتند.






    کسر بزرگی از وقتمان را به تمرین رژه گذراندیم. یعنی غالباً برای رژه آماده می‌شدیم.






    «منتظر ماندن» شاخصه جدایی‌ناپذیر دوران آموزشی بود؛ منتظر ماندن در انواع صف: صف غذا، صف ورود و خروج، صف ثبت اطلاعات، صف بوفه، صف تلفن، صف تحویل مهمات، صف دستشویی و…. به صف شدن‌های مکرر و حضوروغیاب نیز در زیرمجموعه همین منتظر ماندن‌ها قرار می‌گیرد (یعنی برای هر کاری باید به صف و سپس حضوروغیاب می‌شدیم. برای مثال هرروز برای رفتن به مسجد یا نهار ۱۳۰ نفر حضور و غیاب می‌شدند. دیوانه‌کننده بود.)






    دوره آموزشی ترکیبی از این منتظر ماندن‌ها و عجله کردن‌ها است. یعنی بعد از اینکه ۳۰ دقیقه برای غذا گرفتن منتظر ماندی و علاف ایستادی، بعدش باید سریع غذایت رو بخوری و ظرف‌هایت رو بشوری تا دیر نکنی !






    آشنایی با تفنگ ژ-۳ و باز و بسته کردن (آن‌هم فقط یک بار) و تمرین قلق‌گیری (در حد چند ساعت).






    کلاس‌های آموزشی جهت آموزش برخی مطالب به‌صورت تئوری.






    کلاس‌های عقیدتی (چند جلسه دوساعته بود)






    دو روز را در اردوگاه گذراندیم. منطقه‌ای به نام تلو در شمال شرق تهران. طی این دو روز تیراندازی کردیم (هر نفر ۲۵ گلوله، بدون هیچ امتیاز‌دهی. یعنی در کل دوران دوماهه ۲۵ گلوله شلیک کردیم)، شبانه پیاده‌روی کردیم، مکرراً برای حضور و غیاب به صف شدیم، و عکس یادگاری گرفتیم.






    دو روز تمام را به دفن شهید گذراندیم.






    تقریباً همین!





    اکنون می‌خواهم راجع به جو حاکم بر پادگان و مسائلی که بسیاری از سربازان را طی این دوره آموزشی رنج می‌داد بنویسم. قبل از ورود به پادگان تصوراتی از خدمت داشتم، برای مثال تغییر زمان خواب‌وبیداری، نظم، کارگروهی، مسئولیت‌پذیری، زندگی در شرایط سخت و دیگر شرایطی که فکر کردن به آن‌ها آزارم نمی‌داد و برایم دوره‌ای مفید و استثنایی به نظر می‌آمد.





    ویرایش توسط مدير اجرايي : 11-04-2020 در ساعت 15:34
    امضاء



  5. تشكر

    مدير اجرايي (11-04-2020)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ولی خب همه‌اش این نیست. اگر سر صحبت را با کسانی که سربازی را گذرانده‌اند باز کنید و بیشتر صمیمی شوید متوجه می‌شوید که «تحقیر شدن»، خاطره مشترک بسیاری از سربازان در طول خدمت است.




    برای مثال اگر کسی مرتکب خطایی شود، یا اصلاً توانایی انجام دستورات فرمانده را نداشته باشد، علاوه بر تنبیه تحقیر هم می‌شود، شاید ناسزا هم نثارش شود. فرمانده‌مان همیشه سر صف به تحصیل‌کرده بودنمان اشاره کرده و سپس از بی‌عرضگی‌مان در انجام برخی امور شکایت می‌کرد و یا همیشه از نفهمی و بی‌شعوری چند نفر نامعلوم صحبت می‌کرد؛ هرروز و هرروز.



    کسانی که به هر نحو سهواً و یا عمداً مرتکب اشتباهی می‌شدند «عبدالله» خطاب می‌شدند که بار معنایی تحقیرآمیزی دارد. یک روز، هم‌گروهانیم که دکتر داروساز اهل شیراز بود، از اینکه سر صف عبدالله خطاب شده بود بسیار گله می‌کرد و ناراحت بود.



    فریاد کشیدن سر سرباز آموزشی امر عادی است. یک شب ساعت ۹ رسیدم و بعد از ورود به پادگان در حوالی در ورودی جلوی پاسدارخانه منتظر رسیدن دوستم بودم که یک دفعه دژبان بلند داد زد و رو به من گفت:



    «اونجا چرا وایستادی؟» من هم با اندکی وحشت‌زدگی گفتم «منتظر دوستم هستم.»


    جواب داد : «اینجا مگه شهربازیه؟ نبینم اونجا وایسادی». خب من این رفتار را لایق خودم نمی‌دانم.



    هرروز و هرروز شاهد همچنین رفتارهایی در پادگان بودم و هرروز اعصابم داغون بود.




    نمونه‌های زیادی از این موارد می‌شود ذکر کرد. مثلاً ممکن است برای مطرح کردن موضوعی وارد دفتر فرمانده شوید و فرمانده با بی‌تفاوتی بگوید «برو بیرون حوصله ندارم». یا اصلاً اگر مشکلی در انجام نگهبانی و یا تیراندازی داشته باشید و یا حتی به چند روز مرخصی ضروری احتیاج داشته باشید و مشکلتان را با مافوقتان در میان بگذارید، اصل بر دروغ گفتنتان است، مگر اینکه بتوانید خلافش را ثابت کنید.


    «کجا همین‌جوری سرت رو انداختی پایین میای تو؟ بیرون!»،


    «اینجا چه غلطی می‌کنی؟»،

    «گم شید بیرون»،

    «آدمتون می‌کنم»

    و جملات بسیاری شبیه این‌ها و حتی غیرمحترمانه‌تر را مکرراً در پادگان می‌شنوید.



    «استرس» جزء جدایی‌ناپذیر دیگری از دوره خدمت است.


    هرروز تهدید می‌شدیم: اگر تختت آنکادر نباشد، فلان می‌شود؛ ترک پست کنی فلان می‌شود؛ تجدید دوره می‌شوید؛ امریه‌تان لغو می‌شود؛ اگر رژه را درست نروید کاری می‌کنم که «مرغ‌های آسمان به حالتان گریه کنند» (تکیه‌کلام فرمانده‌مان)؛ از مرخصی خبری نیست؛ آخر هفته نگهبانید؛ کاری می‌کنم بیفتی خاش!؛ بازداشتت می‌کنم؛ اضافه می‌زنم و… .





    «ارتش چرا ندارد» جمله معروفی است، گویای واکنش پادگان به اعتراض.



    شما حق اعتراض ندارید.



    بله! تا حدودی منطقی است، چرا که یک یگان نظامی باید بتواند در کوتاه‌ترین زمان، سریع‌ترین واکنش را در مواجهه با دشمن داشته باشد.



    ولی موضوع این است که اغلب سربازان، نیروهای نظامی آینده نخواهند بود.



    دو سال تمام، میراندن روحیه مطالبه‌گری نیمی از جمعیت کشور عاقلانه است؟ شاید هم عامدانه. یک روز سر صف نماز، روحانی رسماً اعلام کرد نماز جماعت اجباری است حتی برای اهل سنت، چون ارتش چرا ندارد.



    وضعیت غذا اصلاً خوب نبود. هم کم و هم بی‌کیفیت بود. از میوه هم کلاً خبری نبود، مگر اینکه از بوفه تهیه کنی. یک یا دو نوع. بسیاری از سربازان از لحاظ بدنی ضعیف شده بودند.



    ضمناً پادگان ۰۱ به «هتل ۰۱» معروف است.



    نسبت به سایر پادگان‌ها مزایایی دارد.




    از جمله اینکه داخل شهر تهران واقع شده است و می‌توانید مایحتاجتان را از شهر تهیه کنید.



    نسبت به سایر پادگان‌ها سختگیری کمتری دارد و چیزهایی از این قبیل.



    البته تجربیات ارزشمندی در طول این دو ماه نیز به دست آوردم. شاید در ادامه زندگی‌ام فرصت این‌چنینی به دست نیاورم.



    گروهان ما شامل ۱۳۶ نفر از تمام نقاط ایران به معنای واقعی بود.


    از هر استان حضور داشتند.



    من در طی این دوره دوماهه با رنگین‌کمان ایران آشنا شدم. شاید پیش از آن مجموعه‌ای از تخیلات، ایران را در ذهن من می‌ساخت ولی بعد از این دوره با نمونه واقعی آن آشنا شدم.




    مرکز تربیت مربی کرج


    دوره هشت‌هفته‌ای کرج دوره خوبی بود به‌جز پله‌های مرکز. دو هفته به دوره پداگوژی[۱] گذشت، انواع روش تدریس و در کل نحوه کلاس‌گردانی موضوع این دوره بود.


    به شخصه لذت بسیاری از این دوره بردم و به نحو احسن از آن استفاده کردم. یک هفته به دوره بهداشت و ایمنی گذشت و پنج هفته نیز آموزش حرفه تخصصی.



    اداره

    پیش از معرفی شدن به سازمان فنی‌وحرفه‌ای گمان می‌کردم


    ویرایش توسط مدير اجرايي : 11-04-2020 در ساعت 15:39
    امضاء



  7. تشكر

    مدير اجرايي (11-04-2020)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سرباز بودنم را حس نخواهم کرد، چرا که سرباز-مربی هستم و طبق قانون، وظایف یک مربی را از من خواهند خواست.



    اما مع‌الأسف، سایه سربازی بر سرم سنگینی می‌کرد. طبق قانون، سرباز-مربیان سازمان فنی‌وحرفه‌ای وظایفی جز وظایف مربی‌گری نداشتند، اما در مرکز محل خدمتمان، کارهایی چون ثبت‌نام کارآموزان، ثبت مشاوره، تهیه آمار، تهیه سند توسعه، و حتی رنگ‌آمیزی محوطه جزو وظایف من و نیز دو سرباز-مربی دیگر محسوب می‌ شد.


    در ابتدا مقاومت می‌کردم، پس از تهدید به لغو امریه‌ام از جانب رئیس مرکز مجبور به انجام کارهای فوق علاوه بر وظایف مربیگری‌ام شدم.


    (انجام اموری که وظیفه‌ات نیست اما چون سرباز هستی مجبوری انجام بدهی. آزاردهنده نیست؟)



    خب! اداره نسبت به پادگان محیطی صمیمانه‌تر و جوی سبک‌تر دارد، روحیه زمخت نظامی‌گری در رئیس و کارمندان موجود نیست. اما بااین‌حال سرباز بودن امتیازی منفی محسوب می‌شود و رابطه یک فرد را با همکاران متمایز می‌کند.


    برای نمونه یک روز یکی از مربیان مرکز از من انتظار داشت سؤالات مربوط به رشته خودش را تایپ کنم، کاری که مطمئناً وظیفه من نبود. من از این موضوع بسیار ناراحت شدم و درخواستش را رد کردم.


    در عرض پنج دقیقه رئیس مرا به اتاقش خواست و تایپ سؤالات ایشان را خواست. من امتناع کردم و سؤالات را تایپ نکردم.



    بااینکه این سرپیچی من عواقبی نداشت، اما نشان‌دهنده موقعیت ضعیف‌تر سرباز در اداره است، انتظارات بیجایی شبیه این از سربازان فقط مخصوص آن مربی نیست.



    این نشان‌دهنده فرهنگ غلطی است که بر کل سازمان فنی‌وحرفه‌ای حاکم است.


    درنتیجه همیشه باید برای انجام ندادن کاری که وظیفه‌ام نیست مقاومت می‌کردم و انرژی صرف می‌کردم و یا مجبور به انجام دادنش می‌شدم. در هر دو صورت ذهنم همیشه درگیر بود.



    علاوه بر شرایط ویژه سربازان، مسائلی هستند که کارمندان را نیز آزار می‌دهد. بسیاری از کارهای بیهوده اجباری در امور محوله به کارمندان وجود دارد که مرا در ابتدا بسیار آزار می‌داد، تا اینکه به آن‌ها عادت کردم. برای نمونه در سایت فنی‌وحرفه‌ای بخشی به عنوان مشاوره و هدایت شغلی وجود دارد.


    کارآموزان در این بخش می‌توانند با انتخاب آزمون مورد نظر و با پاسخگویی به سؤالاتش هدایت شغلی شوند.



    خب که چه؟ هیچ‌کدام از کارآموزان از این قابلیت استفاده نمی‌کردند.


    مربیان به خاطر ارائه آمار مطلوب به‌جای تک‌تک کارآموزان این کار را انجام می‌دادند. یعنی یک بار با کد ملی آقای الف هدایت شغلی می‌شوند، و سپس با کد ملی آقای ب.


    تا بدین حد مسخره. فاجعه‌تر از آن اینکه کمتر مربی‌ای حاضر به انجام این کار بیهوده بود، بنابراین انجام ثبت مشاوره بیهوده محول می‌شد به سربازان.



    اولین سال حضورم در اداره تقریباً به‌جای ۱۰۰۰ نفر و سال دوم به‌جای ۶۰۰ نفر مشاوره و هدایت شغلی شدم. به همین مسخرگی وقت می‌گذراندم.


    سپس به عنوان مربی، جهت تدریس به پادگان ارتش و کانون اصلاح و تربیت معرفی شدم.


    پادگان (ارتش – زنجان)


    به‌گمانم پادگان فقط برای سربازان آزاردهنده است. این بار که به عنوان مربی وارد پادگان شدم، به مانند تجربه‌ام در دوران آموزشی‌ام نبود.



    مانند یک شخص عادی با من رفتار می‌شد و از احترامی که لایق یک مربی بود، برخوردار بودم.


    این امر برایم خوشحال‌کننده بود.


    از مربی بودنم بسیار خوشحال بودم و تمام تلاش و انرژی‌ام را در راستای آموزش کارآموزانم به‌کار می‌گرفتم. تلاش می‌کردم هر آنچه را که می‌دانم به ایشان برسانم.


    اما طی این دو سال انگیزه‌ام را برای کارم از دست دادم، چرا که هدفی جز آموزش سربازان در دستور کار مسئولین ارتش و سازمان فنی‌وحرفه‌ای قرار داشت. واضح‌تر عرض کنم، از سمت سازمان‌های مافوق، آموزش تعداد معینی سرباز به عنوان تعهدِ کاری سالانه به هر یک از مراکز فنی‌وحرفه‌ای در پادگان‌ها ابلاغ می‌شد.



    علاوه بر بزرگ بودن آن عدد برای مجموعه ما، مهم‌ترین وظیفه مجموعه -شامل تعدادی ارتشی و چندی از مربیان- ثبت‌نام آن تعداد سرباز و پاس کردن آمار سالانه بود. من تقریباً ۸۰ درصد کارآموزانم را حتی یک بار هم ندیدم.



    چرا که یا یگان محل خدمتشان مرخصشان نمی‌کرد، یا نگهبان بودند و یا اصلاً بالاجبار در کلاس‌ها ثبت‌نام کرده بودند. آن‌هایی هم که در کلاس‌هایم حضور داشتند، ۱۰ درصد مطالب لازم را هم دریافت نمی‌کردند. چرا که کلاس‌هایمان محدود حضورشان به یک ساعت هم نمی‌رسید،



    درصورتی‌که برای پاس کردن تعهد سالانه مجموعه، روزانه پنج ساعت کلاس تعریف‌شده بود. روز آزمون نیز تقلب معنا و مفهوم خود را نداشت، و جهت ارائه آمار قبولی مطلوب به سازمان‌های مافوق به‌جای سربازان غایب نیز برگه پر می‌شد.




    طی این دو سال تدریس در پادگان، با بسیاری از سربازان هم‌صحبت و با پاره‌ای از مشکلاتشان آشنا شدم. برخی از سربازان از شرایط نگهبانی خود گله‌مند بودند، آن‌ها به گفته خودشان هر ۱۵ روز یک‌بار «به‌خواب» می‌شوند.



    (روزی را که نگهبان نباشند را اصطلاحاً به‌خواب می‌نامند.)



    طبق آیین‌نامه بعد از ۲۴ ساعت نگهبانی، ۲۴ ساعت استراحت الزامی است.



    یعنی ۴۸ ساعت نگهبانی مداوم غیرقانونی است.



    درصورتی‌که در برخی مواقع، این سربازان چهارده روز مداوم نگهبان بودند.


    نگهبانی نیز بدین‌صورت است که دو ساعت نگهبانی می‌دهند، دو ساعت آماده (یعنی پوتین به‌پا منتظرند تا اگر فراخوانده شوند اعلام آمادگی کنند) و دو ساعت می‌توانی بخوابی.


    شما می‌توانید چهارده روز را با این چرخه زندگی کنید؟

    ویرایش توسط مدير اجرايي : 11-04-2020 در ساعت 15:42
    امضاء



  9. تشكر

    مدير اجرايي (11-04-2020)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    جواد سربازی ۲۰ ساله از سرمای شدید هوا در زمستان بسیار ناله می‌کرد.


    دمای شهر زنجان در شب‌های زمستان به بیست درجه زیر صفر نیز می‌رسد.


    ساعت دوی نیمه‌شب، روی برجک، در بیابان، هوای بیست درجه زیر صفر، لباس ارتش، دو ساعت تمام سرپا ایستادن عادلانه است؟


    این شرایط مربوط به سال ۱۳۹۷ است. آیا راه دیگری برای حفاظت از پادگان ارتش در مرکز شهر زنجان وجود ندارد؟ تکنولوژی جدید نمی‌تواند کار جواد را انجام دهد؟ ظالمانه‌ نیست؟



    البته این شرایط با درجه سرباز رابطه مستقیم دارد. هرچه درجه بالاتر شرایط بهتر. فوق‌لیسانس‌های وظیفه با درجه ستوان دومی ماهی یک روز نگهبان بودند. لیسانس‌های وظیفه با درجه گروهبان یکمی هفته‌ای سه تا چهار روز.


    البته با توجه به یگان خدمت، شرایط می‌توانست متفاوت باشد. این شرایط با توجه به تعداد سربازان موجود در پادگان نیز قابل‌تغییر است، سرباز بیشتر، نگهبانی کمتر.



    این‌ها خلاصه‌ای از مشاهدات من از دورانی است که هر پسری پیش از ورود رسمی به بازار کار باید بگذراند. و همچنان سؤال اصلی این است: بدیلی وجود ندارد؟

    [۱] پداگوژی هنر یا علم وجودی یک معلم است. این اصطلاح عموماً به استراتژی‌ها یا راهبردهای آموزش مربوط می‌شود، که برخی‌ها از آن به عنوان سبک یادگیری نیز یاد می‌کنند.


    پداگوژی که در لغتنامه‌ها از آن به معنی «روش آموزگاری»،
    «فن تعلیم»، «علم تعلیم»
    یاد شده است، گهگاه هم به عنوان استفاده صحیح از راهبردهای آموزشی در جریان فرایند یاددهی و یادگیری تعریف می‌شود





    https://meidaan.com/archive/author/saeid-yaghoubifard
    ویرایش توسط مدير اجرايي : 11-04-2020 در ساعت 15:45
    امضاء



  11. تشكر

    مدير اجرايي (11-04-2020)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi