❤ |
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 25-08-2023 در ساعت 13:44
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه شهادت جانسوز امام رضا علیه السلام...
- ویژه نامه شهادت مظلومانه حضرت رقیه علیها...
- محراب شکسته{ويژه نامه شهادت مولاي...
- ۩۞۩ ويژه نامه وفات جانگداز فاطمه معصومه (س)...
- ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام*بانوی...
- ▌ *๑۩๑ * ▌ ويژه نامه شهادت مشعلدار هدايت ،...
- llı. ۩✿۩.ıll کوچ غریبانه {ویژه نامه شهادت...
- ویژه نامه وفات جانگداز ام المومنین حضرت...
- غروب هفتمین فروغ امامت * ویژه نامه شهادت...
- ویژه نامه رحلت پیامبر اکرم محمد مصطفی صلوات...
❤ |
صبورانه
در سوگ کیست که زمین ـ مادر دلتنگی های عالم ـ سیاه پوشیده است؟
دریاها، زیستن کدام مرد را این گونه می گریند؟
زیستنی غریب و پروازی غریبانه جز صفت مردان
خدا، صفت که می تواند باشد؟!
مدینه، ناظر تشییع غریبانه فرزند علی علیه السلام
فرزند فاطمه علیهاالسلام ، فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله است.
گلوی کوچه ها گرفته است. می دانند که نباید فریاد بزنند.
می دانند که باید بنشینند و تماشا کنند.
باید این داغ را شانه به شانه به دوش کشیده
و صبورانه، بغض در گلو خفه کنند.
غریبی اش را سال ها پیش مادرش دیده بود که می فرمود:
«هر کس برای حسنم گریه کند، در قیامت چشمانش گریان نخواهد بود»؛
اما افسوس که آن روز به جای اشک، باران تیر بر
تابوت داغ سنگین مدینه می بارید.
این سنت نامردان تاریخ است که همواره مردانگی را تحمل
نمی توانند کرد. عهدشکنی را به مثابه عهدی استوار، به دوش
می کشند و خانه بر شانه باد ساخته اند.
اکنون نوبت امام حسن علیه السلام است که تنهایی و
غربت مدینه را به ارث ببرد.
چرا باید فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله
شهر پیامبر را با خاطرات تلخش بشناسند؟
شهری که روزی پایکوب آمدن پیامبر بود، اینک خفقانی شده است
که حتی مانع به خاک سپردن فرزند پیامبر می شود!
کاش می شد سوگ سروده های زمین را شنید!
کاش صدای به هم خوردن پنجره ها را از بهت این
وقایع عظیم می شد از سطور دلتنگ تاریخ شنید!
فرزند پیامبر، فرزند علی علیه السلام و فرزند فاطمه علیهاالسلام دارد
تشییع می شود و زمین ـ مادر دلتنگی های عالم ـ سیاه پوشیده است.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
زینب ای عصاره ی صبرم، آرامش دلم!
هیچ گاه نتوانستم از غصه ی دلم برایت بگویم
و خستگی هایم را به پای نگاه مهربانت بریزم
هرچند همه ی دلخوشی ام تو بودی!
تو کربلا را در پیش داری، همان یک عاشورا برای پیرکردن
تو بس است، مخواه که حدیث غربتم را برایت بازگویم
که تاب دیدن اندوهت را ندارم!
روایت تنهایی من تکرارِ مظلومیت پدر است که مرا نیز تنها گذاشتند
پشتم را خالی کردند آن چنان که فرماندهان لشکرم در
خظ به معاویه نوشتند
«اگر به عراق آیی پیمان می بندیم که حسن را دست بسته به تو می سپاریم». ب
گذار مرا «مزل المؤمنین» خطاب کنند، بگذار سنگم بزنند
و بگویند مؤمنین را روسیاه کردی!
اما کدام مؤمن! ایماننزدانیان بازیچه ای است برای رسیدن
به آن چه نفسشان می طلبد!
من از کوفیان دلسرد شدم چون پدرم راکشنتد، اثاثم را
غارت کردند و نیزه بر شکمم زدند....
شایعه ی سازشِ من با معاویه که پخش شد، خیل عظیمی
از لشکرم به سوی خیمه ام حمله کردند، شمشیرها
به رویم کشیده شد و مظلومیت جامه ای شد بر اندامم!
زینب جان! قاسم این جا چه می کند؟
چطور از نگاه تو فرار کرده و خودش را به بسترم رسانده است
او راآرام کن خواهرم!
به او بگو اگر بعد از من بچه های مدینه او و عبداللّه کوچکم
را آزار دادندو در نزدشان نام مرا به بدی بردند
غم به دلشان راه ندهند و نزد عمویشان عباس علیه السلام بروند.
تا عباس هست بوی یتیمی در شامه ی هیچ کودکی نمی پیچد
و احساس بی کسی بر دل هیچ غریبی چنگ نمی زند.
به او بگو که پهلویش ذخیره ی کربلاست و دست کوچک عبداللّه
نذر حسین علیه السلام، بگو که جای مرا در کربلایش حسین خالی نگذارند.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
فعالیتهای فرهنگی- هنری- ادبی- صوتی و تصویری
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 14-09-2023 در ساعت 16:48
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
با بغض های تلخ
بوی غربت حنجره ات، جهانی را غریبانه به گریه می اندازد.
نفس های غریبانه ات، گریبانت را آغشته غریب ترین پیراهن ها کرده است.
در پیراهنت، غریب ترین یوسف ها گریه می کنند
ستاره های آسمان، از چشم هایت لبریز شده اند.
جهانی اندوه، خانه ات را لبریز کرده است.
سقف خانه ات گریه می کند. فرداهای تنهایی اش را؛
شب هایی را که باید بی تو به خواب های سراسر کابوس برود،
بی آنکه چشم هایت را در روشنایی کم سوی چراغ، بر پهنایش بچرخانی.
ذکر «أَمَّنْ یُجیبُ»، دیوارهای خانه را در تکان گریه می لرزاند.
ستاره های آسمان، یکی یکی از دهانت در کاسه ای از خون می افتند.
ماه، در صورتت خوابیده است. ماه، روشن و روشن تر می شود.
قطره های خون، صورت ماه را رنگ می کنند.
ماه، سرخ تر و سرخ تر می شود؛
سرخ تر از گونه های بی رنگت، گونه های رنگ پریده آغشته به خونت.
نسیم در پیراهنت، زخم سینه ات را مویه می کند.
جهان از سرما می لرزد.
بسترت در آتش تب می سوزد.
گره گره به آخر جهان نزدیک تر می شوی.
نفس های نیمه کاره ات، آغشته بهشتند؛
آغشته بوی خداوند، آغشته باران، آغشته ابرهایی که بهارها را
گریه می کنند؛ بهارهایی که با بغض های تلخ تو شکوفه خواهند داد.
در خاک بقیع، در بقیع بی بقعه، زیر گرمای سوزانی که عرق پرواز
را بر بال های غربت کبوتران شعله می کشد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
بمان، برادر!
برادر نرو. بگذارداغ مادر و آن در سوخته از خاطرم برود.
بگذار مرهمی بر زخم های سال های غربت پدر بگذارم.
برادر! غریبانه رفتن برای تو زود است. هنوز با داغ مادر
با نبودن پدر، کنا نیامده ام.
چرا تنهایم می گذاری؟
حسین علیه السلام تنهاتر ازمن است. با ما بمان!
برادر! دست هایم محتاج دستگیری توست.
اشک های همیشه ام، شانه های استوار تو را می خواهد.
ای سنگ صبور زینب!
بمان تا با تو از سال های سخت غربت بگویم.
بمان تا رازهای مگوی در گلو مانده ام را با تو نجوا کنم.
برادر! دلم را سوخته تر از این مخواه.
خدا می داند داغ هایی که من دیده ام، هر کدامش برای
از جا کندن کوهی بس است.
نگو که دلت برای مادر تنگ است!
نگو که پدر چشم به راه توست! مگر ما دل نداریم؟
اگر می روی ما را هم با خود از این خاکدان ببر!
مگذار در این روزگار و در مین این مردمِ از حق گریزان، بسوزم!
برادر! حسین علیه السلام را ببین!
در این چند روزکه تو دربسترشهادت افتاده ای، پیر شده است.
پشتش خمیده است. می بینی؛ غم مرگ برادر با برادر چه می کند؟
عباس بر سر و سینه می کوبد.
شمشیر در دست عباس کار عصا را می کند ورنه علمدار بنی هاشم
هم در رثای تو از پا خواهد افتاد.
به قاسم چه بگویم، چگونه آرامش کنم؟
علی خیری
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
فقط خدا می داند که بر حسین علیه السلام چه خواهد گذشت،
وقتی با دیدن کفن خونینت، زخم کهنه دلش سر باز می کند
و داغ سینه مجروح مادرت تازه می شود.
عباس علیه السلام هم اگر زیر بازوی حسین علیه السلام را بگیرد،
باز هم کمرش در مصیبت تو خواهد شکست و قامتش خواهد خمید!
مرثیه خوانی او را از هم اینک می شنوی که با تو زمزمه می کند:
«أأَدْهُنُ رَأسی اَطَیِّبُ مَحاسِنی و رأسک مَعْفُورٌ و أنت سَلیب /
فَلَیْسَ حَریبا مَن اُصیبَ بمالِهِ و لکنَّ مَن دارءَ اَخاهُ حَریب».
«آیا موی سرم را روغن زنم و محاسنم را با عطر، خوشبو کنم،
در حالی که سرت را روی خاک می نگرم
و تو را هم چون درخت شاخ و برگ ریخته می بینم/
غارت زده، آن کسی نیست که مالش را ربوده باشند،
غارت زده کسی است که برادرش را در خاک بپوشاند.»
و بی آن که بخواهی، صحنه ای از کربلا، پیش چشمت می آید
که پس از ده سال عزای دل، محاسن حسین علیه السلام ،
به بوی خون گلوی علی اصغر علیه السلام ،معطر و خضاب می شود
و ناخودآگاه دوباره زیر لب با خود نجوا می کنی
«لا یوم کَیَومک یا اباعبداللّه » حسن جان!
برخیز که تأخیر نابهنگام امشب تو، دریای دل زینب علیهاالسلام را
به توفان بی قراری می کشاند.
او نیز می داند که شب های بقیع، پس از آمدن تو، بیش از پیش، غریب خواهد شد،
اما همین یک امشب را در خلوت دل او باش تا برای آخرین بار،
تو روضه گوشواره شکسته مادر را بخوانی و او با تو هم گریه شود!
اما غریبم! بقیع را ببخش که نه چراغی دارد تا بر مزار خاموشت بیفروزد
و نه می تواند سوگواران داغت را در خود پذیرا شود،
تا زایر بی کسی هایت شوند؛
که اگر بقیع را شمع و زایری می بخشیدند،
قبر بی نام و نشان مادرت، سزاوارتر بود برای زیارت و روشنایی!
اما گویا بر پیشانی تقدیر بقیع،
خطوط غربت، نقش بسته و داغ مظلومیت!
بقیع، از هم اینک، چشم انتظار
وارث اندوه فاطمه علیهاالسلام است!
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 25-08-2023 در ساعت 13:50
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
حتـــــی مــــیان خــــانه اش هــمدم ندارد
مــــرد غــــریبی کـــه دلش جز غم ندارد
در ســــینه اش از بـــی وفایی هــای کوفه
غــــم آنـــقَدَر دارد که دنیــــا هــــم ندارد
در خـــــانه اش وقتــی اسیر رنج دنیاست
حتـــــی مـــجال گــــریه ی نــم نــم ندارد
امــــا کنـــار او همیــشه زینبـــش هســـت
تا خــــواهرش باشـــد که چیزی کم نـدارد
از کـــودکی داغـــی میان سینه اش هـست
ربطی به مـــرگش آتــش آن ســــــم ندارد
بعدازشهادت هم غریب است وغریب است
حتـــی ضــریحی قـــــبر آقــایـــــــَم ندارد
احمدجواد نوآبادی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
در سوگ کیست که زمین ـ مادر دلتنگی های عالم ـ سیاه پوشیده است؟
دریاها، زیستن کدام مرد را این گونه می گریند؟
زیستنی غریب و پروازی غریبانه جز صفت مردان خدا
صفت که می تواند باشد؟!
مدینه، ناظر تشییع غریبانه فرزند علی علیه السلام
فرزند فاطمه علیهاالسلام ، فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله است.
گلوی کوچه ها گرفته است. می دانند که نباید فریاد بزنند.
می دانند که باید بنشینند و تماشا کنند. باید این داغ
را شانه به شانه به دوش کشیده و صبورانه، بغض در گلو خفه کنند.
غریبی اش را سال ها پیش مادرش دیده بود که می فرمود:
«هر کس برای حسنم گریه کند، در قیامت چشمانش گریان نخواهد بود»؛
اما افسوس که آن روز به جای اشک، باران تیر بر تابوت
داغ سنگین مدینه می بارید.
این سنت نامردان تاریخ است که همواره مردانگی را تحمل نمی توانند
کرد. عهدشکنی را به مثابه عهدی استوار، به دوش می کشند
و خانه بر شانه باد ساخته اند.
اکنون نوبت امام حسن علیه السلام است که تنهایی
و غربت مدینه را به ارث ببرد. چرا باید فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله
شهر پیامبر را با خاطرات تلخش بشناسند؟
شهری که روزی پایکوب آمدن پیامبر بود، اینک خفقانی شده است
که حتی مانع به خاک سپردن فرزند پیامبر می شود!
کاش می شد سوگ سروده های زمین را شنید!
کاش صدای به هم خوردن پنجره ها را از بهت این
وقایع عظیم می شد از سطور دلتنگ تاریخ شنید!
فرزند پیامبر، فرزند علی علیه السلام و فرزند فاطمه علیهاالسلام دارد
تشییع می شود و زمین ـ مادر دلتنگی های عالم ـ سیاه پوشیده است.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
لحظه هاى غریبى است. شکوه برزخى یک سفر بى بازگشت؛
بغض ترک خورده یک سکوت طولانى!
زمان به افطار نزدیک مى شود و زمین به لرزشى عظیم تن مى دهد.
روزه سختى بود. همه زخم هاى اسلام در روزه امروز او حلول کرده است.
بغض، گلوى صبرش را مى فشارد.
مدت هاست که با غمى مهیب دست به گریبان است،
ولى اینک دلش براى سفرى تنگ شده است!
این شب ها، مکر مخفیانه اى در خانه او رخنه کرده است.
همسرش جعده، مدتى است مرموز و تلخ به او مى نگرد.
عجیب تر اینکه از نگاه امام فرارى است.
به غروب نزدیک مى شود؛ به غروبى غریبانه!
پس از على علیه السلام ، چه بار سنگینى بر شانه هاى شکسته اش منزل کرد!
آن جماعت به ظاهر مسلمان، چقدر پشت او را خالى کردند
و چه ها بر سر دل بى تابش آوردند! خدا مى داند.
اینکه با قرصى نان و مشتى خرما و جرعه اى آب روزه بگشاید، افطار نیست.
آیا روزه خاموشى او را گاه افطارى روشن فرا مى رسد؟!
تقدیرش روزه صبر و سکوت بود و تقدیر حسین علیه السلام
افطار روشن فریاد و حماسه.
از کوزه مى نوشد تا افطار کرده باشد،
اما زهر در تاروپودش حلول مى کند و... .
زینب علیهاالسلام جامه سوم مصیبت را بر تن مى کند.
شام سیاه مدینه جارى شده و جگر پاره امام بر تشت... .
بقیع منتظر است؛ زیرا خوب مى داند دشمن اجازه دفن او را
کنار مرقد پیامبر نخواهد داد؛ حتى اگر جنازه اش تیرباران شود...
روزگار غریبى است و امام مجتبى علیه السلام تنهاترین مرد.
این را شهادت غریبانه اش شهادت داده است.
محبوبه زارع
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)