3- گروه ديگرى از آيات از اين حقيقت پرده برمىدارد كه مجذوب شدن به زرق و برق دنيا انسان را از آخرت غافل مىكند؛ يعنى شغل شاغل و هم واحد آنها مىشود و تمام توجه آنان را به سوى خود جلب مىكند.
مىفرمايد: «يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون؛ آنها تنها ظاهرى از زندگى دنيا را مىدانند و از آخرت غافلند!» [5]
آنها حتى زندگى دنيا را نشناختهاند و به جاى اينكه آن را مزرعه آخرت و قنطره و گذرگاهى براى نيل به مقامات معنوى و ميدانى براى ورزيدگى و تمرين جهتبه دست آوردن فضايل اخلاقى بشناسند آن را به عنوان هدف نهايى و مطلوب حقيقى و معبود واقعى خود شناختهاند و طبيعى است كه چنين افرادى از آخرت غافل مىشوند.
در جاى ديگر مىفرمايد: «ارضيتم بالحياة الدنيا من الآخرة؛ آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شدهايد؟!» سپس مىافزايد: «فما متاع الحياة الدنيا فى الآخرة الا قليل؛ با اينكه متاع زندگى دنيا در برابر آخرت چيز اندكى بيش نيست.» [6]
آرى افراد كم ظرفيت و هوسباز، چنان دنياى كوچك و ناپايدار در نظرشان بزرگ جلوه مىكند كه حيات جاويدان و ابدى را كه مملو از مواهب الهى استبه فراموشى مىسپارند.
4- در بخش ديگرى از آيات، دنيا به عنوان «عرض»(بر وزن غرض) به معنى موجود بى ثبات و زوال پذير تعبير شده است، از جمله مىفرمايد: «...تبتغون عرض الحيوة الدنيا فعند الله مغانم كثيرة...؛ شما سرمايه زوالپذير دنيا را طلب مىكنيد در حالى كه نزد خداوند غنيمتهاى فراوانى براى شما(در سراى آخرت) است». [7]
در جاى ديگر خطاب به اصحاب پيامبر اسلام(ص) مىفرمايد: «شما متاع ناپايدار دنيا را مىخواهيد ولى خداوند سراى ديگر را براى شما مىخواهد»، (...يريدون عرض الدنيا و الله يريد الآخرة...) [8]
در آيات ديگرى نيز همين گونه تعبير ديده مىشود كه نشان مىدهد گروهى از مسلمانان يا غير مسلمين به خاطر حرص در جمع آورى متاع زوالپذير و ناپايدار دنيا از پرداختن به مواهب پايدار الهى در سراى ديگر و ارزشهاى والاى انسانى و مقام قرب به خدا باز مىمانند. آرى نعمتحقيقى زوال ناپذير نزد اوست و باقى همه «عرض» و «عارضى» و زوال پذير است.
اين تعبير هشدارى استبه همه دنياپرستان كه مراقب باشند سرمايههاى عظيم انسانى خود را فداى امور زوالپذير نكنند.
5- در بخش ديگرى از آيات، از مواهب مادى دنيا تعبير به زينة الحياة الدنيا شده است. [9]