زندگی نامه * شهيد علی تجلایی *
قائم مقام فرمانده قرارگاه ظفر وفرمانده طرح وعملیات قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) (ستاد کل نیروهای مسلح)
سال 1338 ه ش در شهرستان تبریز به دنیا آمد . پس از سپری كردن دوران دبستان ، راهی دبیرستان تربیت تبریز شد ، و دیپلم خود را در رشته ریاضی گرفت . تجلایی در همین دوران ، توسط ساواك احضـار شد ، چرا كه از امضاء برگه عضویت حزب رستاخیز امتناع ورزیده بود .
با آغاز حركت مردم علیه رژیم پهلوی در سال 1357 ، تجلایی نیز فعالیت خود را شروع كرد .
او در تمامی تظاهرات و اجتماعـات مردمی علیه رژیم پهلـوی حضور فعـال داشت و به چـاپ و پخش اعلامیـه هـا مشغول بود .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، تجلایی در سال 1358 ، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و یك دوره آموزشی نظامی پانزده روزه را زیر نظر سعید گلاب بخش - معروف به « محسن چـریك » - در سعد آباد تهران گذراند .
تجلایی كه در امر آموزش فنون رزمی مهارت زیادی كسب كرده بود ، پس از مدتی ، در پادگان سیدالشهداء به عنوان مربی آموزشی مشغول به كار شد . او در آموزش نظامی بسیار جدی و سخت گیر بود و می گفت :
من در عمر خود پانزده روز آموزش دیده ام و فردی به نام محسن چریك به من آموزش داده و گام از گام كه برداشته ام ، تیری زیر پایم كاشته است .
اكنون می خواهم با پانزده روز آموزش ، شما را به جنگ ضد انقلاب در كردستان ، پاوه و گنبد آماده كنم و اگر در اثر ضعف آموزشی یك قطره از خون شما بریزد ، من مسئولم و فردای قیامت باید جوابگو باشم .
سختگیری وی در آموزش به حدی بود كه در میان نیروها به « علی رگبار » معروف بود . نقل است كه روزی حاج مقصود تجلایی - پدر علی - در میان داوطلبان آموزش نظامی بود و هر بار كه چشمان علی به پدر كه در خار و خاشاك سینه خیز می رفت ، تلاقی می كرد ، بدنش سست می شد و بغض گلویش را می فشرد .
علی تجلایی به كارش عشق می ورزید . وقتی به منطقه جنگی می رفت ، شرایط را به دقت می سنجید و برحسب نیاز و نوع منطقه عملیاتی ، آموزش های لازم را ارائه می كرد و طرح های نو در امر آموزش تدوین می كرد .
او می گفت :
قصد دارم طی پانزده روز آموزش ، نیرویی تربیت كنم كه نه تنها جسارت روبرو شدن با خطرهای بزرگ را داشته باشد ، بلكه بتواند در میدان رزم با لشكر مجهز و دوره دیده دشمن حرف اول را بزند .
پس از مدتی به كردستان رفت و به مبارزه با ضد انقلاب منطقه پرداخت . بعد از آن ، مأموریت یافت به اتفاق چند تن راهی افغانستان شود ، تا علیه نیروهای متجاوز شوروی ، مردم مسلمان آن كشور را یاری كند . او برای ورود به افغانستان كه مرزهایش تحت كنترل شدید ارتش سرخ بود ، از شناسنامه افغانی استفاده كرد .
در پاكستان ، تجلایی برای تأسیس مركز آموزش فرماندهی برای مجاهدین افغانی ، حفاظت از نماینده امام در افغانستان ، و حمل وجه نقد برای مجاهدین ، برنامه دقیقی تهیه كرد . در افغانستان ، حدود سیصد نفر از مجاهدین افغانی كه اغلب سطح علمی بالایی داشتند ، زیر نظر تجلایی آموزش دیدند .
به ابتكار او ، در چندین نقطه افغانستان ، راهپیمایی هایی علیه آمریكا ترتیب داده شد . او اغلب اوقات به مناطق پدافندی مجاهدین می رفت و چگونگی گسترش خط پدافندی ، آرایش سلاح و نیرو و حدود ارتش را برای آنها تشریح می كرد . تجلایی و یارانش چهار ماه تمام به آموزش فرماندهان افغانی پرداختند و به ایران بازگشتند ، چرا كه جنگ ایران و عراق آغاز شده بود .
تجلایی بلافاصله پس از ورود به ایران ، راهی جبهه های جنوب شد و در نبردهای دهلاویه شركت جست و پس از آن در حماسه سوسنگرد ، حضور فعالی داشت .
در همین زمان ، مرتضـی یاغچیـان و یارانش ، سه شبـانه روز در بستان با سلاح سبك در مقابل نیروهای زرهی عراق مقاومت كردند . با نزدیك شدن نیروهای دشمن ، قرار شد شهر را تخلیه كنند تا هواپیماهای خودی شهر را بمباران كنند . چنین اتفاقی رخ نداد و شهر بستان به دست نیروهای عراقی افتاد . رزمندگان پس از درگیری با تانكهای عراقی و منهدم كردن عده ای از آنها ، پیاده به سوی سوسنگرد عقب نشینـی كردند و عازم دهلاویـه ( یكی از روستاهای نزدیك سوسنگرد ) شدند تا در آنجا ، خط پدافندی ایجاد كنند تا دشمن نتواند از پل سابله عبور كند . با ورود علی تجلایی و یارانش ، نیروهای رزمنده جانـی دوباره گرفتند .
ابتدا به ارزیابی موقعیت دشمن و نیروهای خودی پرداخت و طرح های خود را ارائه كرد . ابتدا تصمیم این بود كه دشمن پیشروی كند و رزمندگان دفاع كنند ، اما علی تجلایی طرح دیگری داشت . بر طبق نظر او ، رزمندگان می بایست نظم و سازمان دشمن را بر هم زنند . همان شب با فرماندهی تجلایی ، اولین شبیخون به دشمن انجام شد و این كار تا چند شب ادامه یافت .
عراقی ها با تمام ادوات سنگین خود ، دهلاویه را زیر آتش گرفتند . تجلایی در فكر عقب نشینی نبود و می خواست تا آخرین نفس بجنگد . عملیات عراقی ها به دهلاویه در تاریخ 23 آبان 1359 آغاز شد . در طی این عملیات ، دشمن تا نزدیكی پادگان حمیدیه پیش رفت و دهلاویه را در محاصره كامل قرار داد .
در سوسنگرد هیچ نیروی كمكی وجود نداشت .
هدف اصلی دشمن ، تصرف سوسنگرد بود . تجلایی پس از بررسی مجدد منطقه ، بر آن شد تا نیروها را به عقب برگرداند و به دستور او ، نیروها به سوسنگرد عقب نشینی كردند .
توپهای عراقی آتش سنگینی را روی شهر می ریختند .
مرتضی یاغچیان به شدت زخمی شده بود ، با این حال او رزمندگان را به مقاومت تا پای جان دعوت می كرد و از آنها خواست اسلحه ای برایش فراهم كنند تا در لحظه ورود عراقی ها به شهر ، با تن زخمی دفاع كند ؛ و تجلایی درصدد بود تا در اولین فرصت ، زخمی ها را از سوسنگرد خارج كند .